English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
enouce تلفظ کردن افهارکردن
Other Matches
professing افهارکردن تدریس کردن
professes افهارکردن تدریس کردن
profess افهارکردن تدریس کردن
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
enunciates تلفظ کردن
enunciated تلفظ کردن
enunciate تلفظ کردن
enunciating تلفظ کردن
enounce تلفظ کردن
pronounce تلفظ کردن
pronounces تلفظ کردن
aspirates بانفس تلفظ کردن
mispronounces غلط تلفظ کردن
anglicises بطرزانگلیسی تلفظ کردن
mispronounced غلط تلفظ کردن
aspirating بانفس تلفظ کردن
burred غلیظ تلفظ کردن
anglicizing بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicizes بطرزانگلیسی تلفظ کردن
aspirate بانفس تلفظ کردن
burr غلیظ تلفظ کردن
burring غلیظ تلفظ کردن
anglicised بطرزانگلیسی تلفظ کردن
lisped شل وسرزبانی تلفظ کردن
anglicized بطرزانگلیسی تلفظ کردن
burrs غلیظ تلفظ کردن
anglicize بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicising بطرزانگلیسی تلفظ کردن
mispronounce غلط تلفظ کردن
lisps شل وسرزبانی تلفظ کردن
mispronouncing غلط تلفظ کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
emphasises باقوت تلفظ کردن
accentuate با تکیه تلفظ کردن
accentuated با تکیه تلفظ کردن
accentuates با تکیه تلفظ کردن
lisp شل وسرزبانی تلفظ کردن
accentuating با تکیه تلفظ کردن
emphasised باقوت تلفظ کردن
tolay street on باتکیه تلفظ کردن
lisping شل وسرزبانی تلفظ کردن
emphasizing باقوت تلفظ کردن
sibilate مانندحرف " س " تلفظ کردن
emphasizes باقوت تلفظ کردن
emphasized باقوت تلفظ کردن
emphasize باقوت تلفظ کردن
emphasising باقوت تلفظ کردن
swan افهارکردن
affirmed افهارکردن
swans افهارکردن
affirming افهارکردن
affirms افهارکردن
velarize حروف را از کام تلفظ کردن
intonate با لحن خاصی تلفظ کردن
vocalize تلفظ کردن تشکیل دادن
froths افهارکردن نمایاندن
frothing افهارکردن نمایاندن
frothed افهارکردن نمایاندن
froth افهارکردن نمایاندن
diphthongize تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
states افهار داشتن افهارکردن
state افهار داشتن افهارکردن
state- افهار داشتن افهارکردن
stated افهار داشتن افهارکردن
to give utterance to افهارکردن بسخن دراوردن
stating افهار داشتن افهارکردن
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
aspirates حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirating حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirate حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent تلفظ
pronouncing تلفظ
accents تلفظ
accenting تلفظ
pronunciation تلفظ
accented تلفظ
cacoepy تلفظ بد
pronunciations تلفظ
laissez aller تلفظ به فرانسه
pronounceable قابل تلفظ
orthoepist درست تلفظ کن
lam dacism تلفظ حرف
vocalization تلفظ صوتی
pronouncing تلفظ دار
mispronunciations تلفظ غلط
tunes لحن تلفظ
tune لحن تلفظ
mispronunciation تلفظ غلط
velarization تلفظ کامی
mispronunciation تلفظ نادرست
mispronounciation تلفظ نادرست
mispronunciations تلفظ نادرست
orthoepic وابسته به تلفظ درست
enunciation تلفظ واضح و روشن
diction تلفظ واضح و روشن
phonics تلفظ وهجاهای کلمات
tonemic دارای تلفظ مشابه
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
cacology تلفظ یا انشاء غلط
well-spoken دارای تلفظ خوب
sibilation تلفظ بشکل حرف " س "
well spoken دارای تلفظ خوب
sigmatismus lateralis تلفظ کناری حرف " س "
zee تلفظ امریکایی حرف Z
intonation طرز قرائت تلفظ
emphatic باقوت تلفظ شده
aspirations تلفظ حرف H ازحلق
aspiration تلفظ حرف H ازحلق
intonations طرز قرائت تلفظ
jaw breaking دشوار برای تلفظ
zed تلفظ انگلیسی حرف Z
anglicization تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی
Your pronunciation is good. تلفظ شما خوب است.
sigmatismus adentalis تلفظ روی دندانی حرف " س "
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
sigmatismus interdentalis تلفظ میان دندانی حرف " س "
articulation تلفظ شمرده طرز گفتار
phonrtic drill مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
extends مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
tongue-twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
extending مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
extend مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
phonetics مبحث تلفظ صوتی حرف وکلمات
How do you pronounce [say] that [this] word? این واژه چه جور تلفظ می شود؟
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
tongue twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
phonemics علم شناسایی تلفظ کلمات وصداها
etacism تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
tongue-twisters کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
orthoepist کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
jaw breaker سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
slide تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
smooth breathing که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
slides تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
lection اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
rough breathing که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
syllabary جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
velarization تلفظ حرف بوسیله قراردادن زبان برپشت سقف
labialism حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
homonym کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
interdental consonant حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com