English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
English Persian
zero تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeroes تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
Other Matches
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
clocks مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
Memmaker امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
config.sys در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
triangle exercise تمرین مثلث گیری درتیراندازی
faker هواپیمای تمرینی درتیراندازی پدافند هوایی
reconsignment تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
printed طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
prints طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
personalize تنظیم یا تط بیق یک محصول برای کاربر خاص
parametric عمل تنظیم پارامترها برای نرم افزار
paramterization عمل تنظیم پارامترها برای نرم افزار
print طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
raise pistol فرمان حاضر به تیر درتیراندازی کلت طپانچه ها بالا
dialed راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
windage درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
dial راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
sheet طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
dialled راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
sheets طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
stage set تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
humidistat اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
windage تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
vent valve دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
setting up نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
sets نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
set نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
docket صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
tabulation نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
stopping نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
stopped نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
MIDI setup map فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
T committee انجمن ANSI که استانداردهای ارتباطی دیجیتال برای آمریکا تنظیم میکند , به ویژه سرویسهای ISDN
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
storage TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
Mandlebrot set تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
verbal note شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
parameters استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
vertical تنظیم فضا بین خط وط متن برای برقرارکردن یک متن در یک صفحه
text فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
texts فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
fine tune تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
tune تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
tunes تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
commoners پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commonest پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
common پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
refresh قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshed قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
calibrated تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
set out شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensates تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
tune تنظیم کردن
make out تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
redact تنظیم کردن
adjust تنظیم کردن
regulated تنظیم کردن
adjusts تنظیم کردن
regularises تنظیم کردن
to make out تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
regulating تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
formulate تنظیم کردن
regularize تنظیم کردن
regulates تنظیم کردن
regularizing تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
regularising تنظیم کردن
to draw out تنظیم کردن
calibrating تنظیم کردن
classifying تنظیم کردن
frame تنظیم کردن
adjustments تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
calibrates تنظیم کردن
to draw up تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
calibrated تنظیم کردن
calibrate تنظیم کردن
adjustment تنظیم کردن
attends تنظیم کردن
tunes تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
regiments تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
lineup تنظیم کردن
set up تنظیم کردن
regulate تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
formulating تنظیم کردن
lay down تنظیم کردن
attending تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
on فرمان سمت خوب درتیراندازی با تانک لوله تانک در سمت هدف است
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
ranging تنظیم کردن اسلحه
ranging تنظیم تیر کردن
set the clock ساعت را تنظیم کردن
tune up موتور را تنظیم کردن
reconstituted تنظیم مقیاس کردن
pre-sets از پیش تنظیم کردن
pre-setting از پیش تنظیم کردن
reconstitute تنظیم مقیاس کردن
pre-set از پیش تنظیم کردن
adjustments تنظیم و میزان کردن
draw up کارها را تنظیم کردن
reconstitutes تنظیم مقیاس کردن
spots تنظیم تیر کردن
preset از پیش تنظیم کردن
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
spot تنظیم تیر کردن
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
replenishing تنظیم کردن روغن سلاحها
replenished تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
replenishes تنظیم کردن روغن سلاحها
zeros روی صفر تنظیم کردن
zeroes روی صفر تنظیم کردن
order سفارش دادن تنظیم کردن
adjusting میزان کردن تنظیم کنید
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
zero روی صفر تنظیم کردن
adjusts میزان کردن تنظیم کنید
replenish تنظیم کردن روغن سلاحها
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
sight in تنظیم کردن دید در تفنگ
timing تنظیم زمان عمل کردن موتور
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
setting up بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
indict علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
pressurising فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pilots اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurises فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
edit تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
pressurize فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
sets بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
edited تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
piloted اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurizing فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com