English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
Other Matches
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
quad درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quads درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
eupnoea تنفس عادی
second wind بازیابی وضع عادی تنفس
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
anticlimax بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimaxes بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
additions عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
addition عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bills اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
radix مقدار پایه سیستم اعداد که استفاده میشود
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
orifice meter روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
short lot کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
centrifugal moisture equivalent مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
margin cost مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
routinize عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
ripple through effect نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
dower درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
dog شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
hypermnesia ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
segments فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segment فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
qua بطوریکه
so that بطوریکه
in due f. بطوریکه
as بطوریکه
the f. of a table بطوریکه
according as همچنانکه بطوریکه
incomputably بطوریکه نتوان شمرد
inapplicably بطوریکه تطبیق ننماید
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
evincibly بطوریکه بتوان اثبات کردن
ineffably بطوریکه نتوان بیان کرد
incommutably بطوریکه نتوان معاوضه نمود
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
incomprehensibly بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
entertainingly بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
illimitably بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
covers مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
cover مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
blankest حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blank حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
ducks and drakes پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
breathing تنفس
intermissions تنفس
coffee break تنفس
coffee breaks تنفس
respiration تنفس
admissions تنفس
aspiration تنفس
intermission تنفس
admission تنفس
suction تنفس
entracte تنفس
aspirations تنفس
inhales تنفس کردن
inhaling تنفس کردن
inhaled تنفس کردن
snorkel لوله تنفس
snorkels لوله تنفس
hypernoea تنفس سریع
eupnoea تنفس طبیعی
recess تنفس کردن
inhale تنفس کردن
inbreathe تنفس کردن
gas absorption تنفس گاز
halitosis تنفس بدبو
respirable قابل تنفس
spirometry تنفس سنجی
spirometer تنفس سنج
spiracle سوراخ تنفس
recesses تنفس کردن
respiring تنفس کردن
respires تنفس کردن
respired تنفس کردن
tambour تنفس نگار
respire تنفس کردن
intake مکیدن تنفس
intakes مکیدن تنفس
inspirable قابل تنفس
artificial respiration تنفس مصنوعی
polypnea تنفس سریع
breating apparatus دستگاه تنفس
induction stroke مرحله تنفس
intake stroke مرحله تنفس
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
recess تعطیل موقتی تنفس
intake مجرای مکش یا تنفس
recessional وابسته بموقع تنفس
recesses تعطیل موقتی تنفس
intermission نوبهای تنفس دار
gill دستگاه تنفس ماهی
naturally aspirated engine موتور خود تنفس
intakes مجرای مکش یا تنفس
intermissions نوبهای تنفس دار
irrespirable غیر قابل تنفس
spirograph دستگاه تنفس نگار
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
spirometer دستگاه تنفس سنج
scuba وسیله تنفس در زیر اب
winds قدرت تنفس کامل
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
wind قدرت تنفس کامل
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
snorkels لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
schnorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
pneusis دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
artificial respiration تنفس مصنوعی resuscitation : syn
snorkels با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
schnorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
infrequently کمتر
less than کمتر از
Lt کمتر از
lesser کمتر
shortest کمتر
shorter کمتر
much less کمتر
in a less degree کمتر
minor کمتر
less کمتر
minus کمتر
short کمتر
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
break ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
cut back <idiom> استفاده کمتر
A smaller number . Fewer . تعداد کمتر
low price قیمت کمتر
he would not accept less دو روز کمتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com