Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
English
Persian
utopianism
تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
Search result with all words
utopism
خیالبافی تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
Other Matches
reform movement
جنبش یا نهضت برای اصلاحات
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
shared
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
enables
تهیه کردن برای
enable
تهیه کردن برای
enabling
تهیه کردن برای
he is an adequate provider
برای تهیه خواربار
enabled
تهیه کردن برای
roadwork
تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
acetiam
برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
monadic operator
عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
concerted action
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
sour mash
غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
preparatory
تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
air target material program
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
kernel
توابع دستوری ابتدایی اصلی که پایهای برای هر عملی در سیستم کامپیوتری است
kernels
توابع دستوری ابتدایی اصلی که پایهای برای هر عملی در سیستم کامپیوتری است
lime paste
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
corsage
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
corsages
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
curriery
محل تهیه چرم دباغی شده برای کار
itemizer
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
instruction
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
foundry proof
نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
micropro
یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
authors
CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
key
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
decisions
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
Daphne
گیاه دافنی
[که از برگ های آن برای تهیه رنگ زرد استفاده می شود.]
go to sleep
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
regional projects
طرحهای منطقهای
key projects
طرحهای کلیدی
agricultural projects
طرحهای کشاورزی
mational projects
طرحهای ملی
irrigational schemes
طرحهای ابیاری
glossarist
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
bender gestalt test
ازمون طرحهای بندر
quasi experimental designs
طرحهای شبه ازمایشی
terrorism
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
cat's cradle
ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
looped
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
sense probe
مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
reformation
اصلاحات
family
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
families
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
bender visual motor gestalt test
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
project loans
قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
institutional reforms
اصلاحات نهادی
improve
اصلاحات کردن
improved
اصلاحات کردن
improves
اصلاحات کردن
land reform
اصلاحات ارضی
improving
اصلاحات کردن
land reforms
اصلاحات ارضی
obscurantist
مخالف اصلاحات
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
to instigate a programme of reforms
بر انگیختن برنامه اصلاحات
obscurant
بغرنج مخالف اصلاحات
reforms
اصلاحات تجدید سازمان
radical
طرفدار اصلاحات اساسی
reform
اصلاحات تجدید سازمان
radicals
طرفدار اصلاحات اساسی
catchpenny
تهیه شده برای پول دراوردن تله پول
complete
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
onion skin
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
reformer
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
capital budget
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
aircraft alternation
اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
nsfnet
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
Short – term ( long – term ) projects .
طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
workable
عملی
makeable
<adj.>
عملی
feasible
<adj.>
عملی
doable
<adj.>
عملی
contrivable
<adj.>
عملی
achievable
<adj.>
عملی
pragmatic
عملی
makable
[spv. makeable]
<adj.>
عملی
practical
<adj.>
عملی
utilitarian
[useful]
<adj.>
عملی
suitable
<adj.>
عملی
useful
<adj.>
عملی
operative
عملی
manageable
<adj.>
عملی
possible
[doable, feasible]
<adj.>
عملی
objective
عملی
objectives
عملی
ex post
عملی
practic
عملی
experimental
عملی
pracitcable
عملی
makable
<adj.>
عملی
applicatory
<adj.>
عملی
operatives
عملی
applicative
عملی
workable
<adj.>
عملی
executable
<adj.>
عملی
business like
عملی
practicable
<adj.>
عملی
handy
<adj.>
عملی
pragmatics
عملی
down-to-earth
عملی
applied
عملی
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
عملی
convenient
<adj.>
عملی
functional
<adj.>
عملی
operable
عملی
operational
عملی
performable
عملی
down to earth
عملی
de facto
عملی
practicable
عملی
empirical
عملی
factually
عملی
factual
عملی
feasible
عملی
proper
<adj.>
عملی
practicals
عملی
purpose-built
<adj.>
عملی
purposive
<adj.>
عملی
purposeful
<adj.>
عملی
operationism
مکتب عملی
impracticable
<adj.>
غیر عملی
inexecutable
<adj.>
غیر عملی
practical art
هنر عملی
viability
امکان عملی
applicability
عملی بودن
unfeasible
<adj.>
غیر عملی
applied research
تحقیق عملی
practicableness
عملی بودن
logical positivism
منطق عملی
practicably
بطور عملی
pratique
تمرین عملی
practicability
عملی بودن
practicalities
عملی بودن
practicality
عملی بودن
to put in practice
عملی کردن
logical empiricism
فلسفه عملی
practicalness
عملی بودن
inapplicable
غیر عملی
practical unit
واحدهای عملی
practical capacity
گنجایش عملی
logical empiricism
منطق عملی
operationalism
مکتب عملی
applied research
تحقیقات عملی
activity catharsis
پالایش عملی
make a reality
عملی کردن
put into practice
عملی کردن
put into effect
عملی کردن
bring into being
عملی کردن
make something happen
عملی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com