English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
to draw up تهیه کردن درصف اوردن
Other Matches
ranges درصف اوردن
ranged درصف اوردن
arrays درصف اوردن
array درصف اوردن
range درصف اوردن
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
fronting درصف جلوقرارگرفتن
fall in درصف امدن
align درصف امدن
aligning درصف امدن
aligns درصف امدن
front درصف جلوقرارگرفتن
aline درصف امدن
In the front rank. درصف جلو
aligned درصف امدن
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
provision تهیه کردن
procured تهیه کردن
procure تهیه کردن
blends تهیه کردن
procures تهیه کردن
blend تهیه کردن
supplied تهیه کردن
afforded تهیه کردن
to find in تهیه کردن
afford تهیه کردن
administer تهیه کردن
administering تهیه کردن
affording تهیه کردن
administered تهیه کردن
supplying تهیه کردن
procuring تهیه کردن
administers تهیه کردن
supply تهیه کردن
affords تهیه کردن
prepare تهیه کردن
provides تهیه کردن
preparing تهیه کردن
process تهیه کردن
prepares تهیه کردن
provide تهیه کردن
processes تهیه کردن
cater تهیه کردن
catered تهیه کردن
catering تهیه کردن
caters تهیه کردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
preparation تهیه کردن اتش
preparations تهیه کردن اتش
harness اشیاء تهیه کردن
extemporized فورا تهیه کردن
quadruplicate در چهارنسخه تهیه کردن
harnessing اشیاء تهیه کردن
funded تهیه وجه کردن
process تهیه و تولید کردن
extemporizes فورا تهیه کردن
extemporizing فورا تهیه کردن
effigies تمثال تهیه کردن
bill تهیه کردن صورتحساب
whomp up بسرعت تهیه کردن
getting تهیه کردن فهمیدن
effigy تمثال تهیه کردن
programmes برنامه تهیه کردن
fund تهیه وجه کردن
gets تهیه کردن فهمیدن
extemporised فورا تهیه کردن
get تهیه کردن فهمیدن
extemporising فورا تهیه کردن
extemporises فورا تهیه کردن
extemporize فورا تهیه کردن
programme برنامه تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
enable تهیه کردن برای
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
bills تهیه کردن صورتحساب
enabling تهیه کردن برای
prearrange قبلا تهیه کردن
programs برنامه تهیه کردن
enabled تهیه کردن برای
conserving کنسرو تهیه کردن
program برنامه تهیه کردن
processes تهیه و تولید کردن
enables تهیه کردن برای
conserve کنسرو تهیه کردن
conserves کنسرو تهیه کردن
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
conserved کنسرو تهیه کردن
bosses نقش برجسته تهیه کردن
aminister تهیه کردن بکار بردن
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
drafts تهیه کردن پیش نویس
circumstantiate امارات لازمه را تهیه کردن
handwrite نسخه خطی تهیه کردن
drafted تهیه کردن پیش نویس
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
bossed نقش برجسته تهیه کردن
boss نقش برجسته تهیه کردن
draft تهیه کردن پیش نویس
scabble زمخت وناصاف تهیه کردن
to raise funds تهیه وجه یاسرمایه کردن
mush حریره اردذرت تهیه کردن
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
bossing نقش برجسته تهیه کردن
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
develop توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
develops توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
munition تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
outlining مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
revictual دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
preparative تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
financed علم دارایی تهیه پول کردن
financing علم دارایی تهیه پول کردن
finances علم دارایی تهیه پول کردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
mekeready تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
formulation تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
mekeready وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
finance درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
make تهیه کردن طرح کردن
furnishes مزین کردن تهیه کردن
To make reservations. To book seats. جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
makes تهیه کردن طرح کردن
furnish مزین کردن تهیه کردن
to draw out تهیه کردن طرح کردن
furnishing مزین کردن تهیه کردن
put out تهیه کردن اشفته کردن
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
pestering بستوه اوردن بیحوصله کردن
harass به ستوه اوردن اذیت کردن
overwork خسته کردن به هیجان اوردن
get بدست اوردن فراهم کردن
overworked خسته کردن به هیجان اوردن
overworking خسته کردن به هیجان اوردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
bears تاب اوردن تحمل کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
annoyed بستوه اوردن خشمگین کردن
untangling از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
overworks خسته کردن به هیجان اوردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
exhaust خسته کردن ازپای در اوردن
stand out دوام اوردن ایستادگی کردن
scores حساب کردن بحساب اوردن
to gather together جمع کردن فراهم اوردن
generates بوجود اوردن تناسل کردن
bestir بحرکت در اوردن تحریک کردن
bear تاب اوردن تحمل کردن
pesters بستوه اوردن بیحوصله کردن
generating بوجود اوردن تناسل کردن
resuscitates اجحیا کردن بهوش اوردن
generated بوجود اوردن تناسل کردن
performs بجا اوردن اجرا کردن
resuscitate اجحیا کردن بهوش اوردن
pestered بستوه اوردن بیحوصله کردن
generate بوجود اوردن تناسل کردن
resuscitating اجحیا کردن بهوش اوردن
pester بستوه اوردن بیحوصله کردن
annoy بستوه اوردن خشمگین کردن
performed بجا اوردن اجرا کردن
similize تشبیه کردن تمثیل اوردن
perform بجا اوردن اجرا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com