Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
urban renewal
توسعه شهری
Other Matches
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach
توسعه یافتن توسعه
townspeople
شهری
urban
<adj.>
<noun>
شهری
civil
شهری
oppidan
شهری
citizen
شهری
civic
شهری
citizens
شهری
municipal
شهری
city slicker
شهری
towny
شهری
townswoman
زن شهری
burgess
شهری
twonsman
شهری
townee
شهری
suburban
برون شهری
urbanizing
شهری کردن
urbanizes
شهری کردن
town house
خانه شهری
streetcar
تراموای شهری
urban population
جمعیت شهری
streetcars
تراموای شهری
town meeting
انجمن شهری
metropolitan
مادر شهری
urbanized
شهری کردن
urbanize
شهری کردن
phiadelphian
شهری ازامریکا
town houses
خانه شهری
urban renewal
احیای شهری
urban servitudes
خدمات شهری
local
مکانی شهری
locals
مکانی شهری
civil
خدمات شهری
urbanised
شهری کردن
urbanises
شهری کردن
tramcar
واگن شهری
extra-mural
فرا شهری
urbanising
شهری کردن
townsfolk
مردم شهری
urbanization
شهری سازی
people
تن
[جمعیت شهری]
urban rug
قالی شهری
placing
میدان شهری
places
میدان شهری
place
میدان شهری
interurban
داخل شهری
citify
شهری کردن
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
drop letter
نامه پست شهری
civil defense
پدافند ازمناطق شهری
ley den
نام شهری در هلند
trolleybus
واگن برقی شهری
urbanism
اعتیاد بزندگی شهری
urbanity
اعتیاد بزندگی شهری
street car
راه اهن شهری
trolley car
واگن برقی شهری
townswoman
دختر شهری فاحشه
intercity train
قطار بین شهری
to patrol a town
شهری را گشت زدن
To lay siege to a city .
شهری را محاصره کردن
sienna
نام شهری در ایتالیا
Coventry
نام شهری است درانگلستان
to prostrate a city
شهری را با خاک یکسان کردن
to raze a city to the ground
شهری را با خاک یکسان کردن
town meeting
انجمن بلدی شورای شهری
cultures
عوارض شهری مناطق شهرنشین
post town
شهری که پستخانه مستقل دارد
culture
عوارض شهری مناطق شهرنشین
exurb
ناحیه یا منطقهء خارج شهری
culturing
عوارض شهری مناطق شهرنشین
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
liverpudlian
اهل لیورپول شهری ازانگلیس
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
inverness
اینورس نام شهری دراسکاتلند
mushroom city
شهری که زود ترقی میکند
urban
مربوط به شهر مراکز شهری
intercity train
قطار بین شهری با توقف
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
urbiculture
مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
county borouh
شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
laodicean
شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
corporate town
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
derbies
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derby
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
wilton
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
domestic intercity freight traffic
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
municipium
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
outspread
توسعه
stop go policy
توسعه
delelopment
توسعه
promotion
توسعه
promotions
توسعه
enlargements
توسعه
enlargement
توسعه
increments
توسعه
developments
توسعه
extension
توسعه
development
توسعه
increment
توسعه
spreads
توسعه
expansion
توسعه
enlarged
توسعه
amplification
توسعه
upgrowth
توسعه
enlarges
توسعه
enlarging
توسعه
enlarge
توسعه
extensions
توسعه
spread
توسعه
bogota
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
historical development
توسعه تاریخی
increscent
زیادی توسعه
development plan
برنامه توسعه
internal development
توسعه داخلی
developement
توسعه دادن
economic development
توسعه اقتصادی
development bank
بانک توسعه
extensible
توسعه پذیر
development tools
ابزار توسعه
expandsionism
توسعه طلبی
development time
زمان توسعه
expandability
قابلیت توسعه
expanded , capacity
توسعه فرفیت
development policy
سیاست توسعه
export promotion
توسعه صادرات
extensibility
توسعه پذیری
exepandable
قابل توسعه
uneven development
توسعه نامتوازن
underdevelopment
توسعه نیافتگی
under development
دردست توسعه
path of expansion
مسیر توسعه
pattern of development
الگوی توسعه
phasess of development
مراحل توسعه
pole of development
قطب توسعه
regional development
توسعه منطقهای
regional development
توسعه ناحیهای
research and development
تحقیق و توسعه
rural development
توسعه روستائی
self development
توسعه نفس
social development
توسعه اجتماعی
technical development
توسعه فنی
open out
توسعه دادن
monetary expansion
توسعه پولی
to unfold
توسعه دادن
progation
توسعه تکثیر
to open out
توسعه دادن
extends
توسعه دادن
expansive
متمایل به توسعه
spreads
توسعه دادن
develop
توسعه دادن
spread
توسعه دادن
develops
توسعه دادن
promoting
توسعه دادن
expanse
بسط و توسعه
enlarges
توسعه دادن
promotes
توسعه دادن
promoted
توسعه دادن
promote
توسعه دادن
expansionism
توسعه طلبی
expansionist
توسعه طلبی
extending
توسعه دادن
increases
توسعه دادن
increased
توسعه دادن
increase
توسعه دادن
anti development policy
سیاست ضد توسعه
extend
توسعه دادن
underdeveloped
توسعه نیافته
amplification
توسعه تقویت
expanses
بسط و توسعه
booms
توسعه عظیم
booming
توسعه عظیم
combat development
توسعه رزمی
enriching
توسعه دادن
booming
توسعه یافتن
enriches
توسعه دادن
enrich
توسعه دادن
cultural development
توسعه فرهنگی
enlarging
توسعه دادن
booms
توسعه یافتن
expansion
گسترش توسعه
enlarged
توسعه دادن
boomed
توسعه یافتن
boomed
توسعه عظیم
boom
توسعه یافتن
extendable
توسعه پذیر
enlarge
توسعه دادن
boom
توسعه عظیم
underdeveloped area
منطقه توسعه نیافته
underdeveloped nations
ملل توسعه نیافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com