Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
Other Matches
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
expansion
گسترش توسعه
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
develop
گسترش دادن
develops
گسترش دادن
to unfold
گسترش دادن
to grow
[into]
گسترش دادن
[به]
to develop
[into]
گسترش دادن
[به]
redeployment
گسترش مجدد دادن
space
گسترش دادن متن
spaces
گسترش دادن متن
relocation
تجدید گسترش دادن
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
expanding
توسعه دادن بسط دادن
expand
توسعه دادن بسط دادن
expands
توسعه دادن بسط دادن
develops
توسعه دادن
increase
توسعه دادن
open out
توسعه دادن
promoting
توسعه دادن
promotes
توسعه دادن
enriches
توسعه دادن
developement
توسعه دادن
promoted
توسعه دادن
to open out
توسعه دادن
enrich
توسعه دادن
to unfold
توسعه دادن
extend
توسعه دادن
enlarging
توسعه دادن
extending
توسعه دادن
enlarge
توسعه دادن
enlarges
توسعه دادن
extends
توسعه دادن
spread
توسعه دادن
spreads
توسعه دادن
enlarged
توسعه دادن
increases
توسعه دادن
increased
توسعه دادن
enriching
توسعه دادن
develop
توسعه دادن
promote
توسعه دادن
develops
توسعه دادن اشکارکردن
develop
توسعه دادن اشکارکردن
outstretch
توسعه دادن بسط
to develop
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
expanding economy
اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
expands
منبسط کردن توسعه دادن
expanding
منبسط کردن توسعه دادن
expand
منبسط کردن توسعه دادن
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
enlarged
توسعه دادن وسیع کردن
enlarging
توسعه دادن وسیع کردن
enlarges
توسعه دادن وسیع کردن
enlarge
توسعه دادن وسیع کردن
extends
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
extend
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
extending
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
enlarge
توسعه دادن زیاد بحث کردن
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
development aid volunteer
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
force tabs
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
inbreed
پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
bionics
مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
outreach
توسعه یافتن توسعه
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
promotions
گسترش
spreads
گسترش
develops
گسترش
expanses
گسترش
deployment
گسترش
developments
گسترش
expansion
گسترش
deploying
گسترش
propagation
گسترش
spread
گسترش
extension
گسترش
develop
گسترش
deploy
گسترش
deploys
گسترش
expanse
گسترش
dispersal
گسترش
development
گسترش
promotion
گسترش
extensions
گسترش
line of deployment
خط گسترش
sign extension
گسترش علامت
deploying
گسترش یافتن
expansion
گسترش انبساط
generation
افرینش گسترش
job enlargement
گسترش شغلی
prompt deployment
گسترش مناسب
bank expansion
گسترش بانکی
develops
گسترش وضعیت
image speard
گسترش تصویر
circumfuse
گسترش یافتن
deploy
گسترش یافتن
generations
افرینش گسترش
development plan
طرح گسترش
flank development
گسترش جناحی
develop
گسترش وضعیت
abroad
گسترش یافته
deployment
تفرقه گسترش
vertical expansion
گسترش عمودی
eco development
بوم گسترش
extensibility
گسترش پذیری
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
path of expansion
مسیر گسترش
wide-angle
عدسی گسترش
expansion path
مسیر گسترش
expansible
گسترش پذیر
credit expansion
گسترش اعتبار
wide angle
عدسی گسترش
disposition
ارایشات گسترش
accruing
گسترش یافتن
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
accrues
گسترش یافتن
accrue
گسترش یافتن
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
outspread
گسترش یافتن
widening of capital
گسترش سرمایه
prompt deployment
گسترش فوری
spread
گسترش یافتن
spreads
گسترش یافتن
deploys
گسترش یافتن
deployment diagram
دیاگرام گسترش
deployed
گسترش یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployment diagram
طرح گسترش
widening of market
گسترش بازار
generating
گسترش یافتن افریدن
generates
گسترش یافتن افریدن
dispersion
تفرقه گسترش یکان
bank development
گسترش شبکه بانکی
elater
خاصیت انبساط و گسترش
to spread
[across]
[over]
گسترش یافتن
[سرتاسر]
automatic volume expansion
گسترش خودکار صدا
expanding industry
صنعت در حال گسترش
generate
گسترش یافتن افریدن
generated
گسترش یافتن افریدن
flare angle
زاویه گسترش یا گشادگی
growth company
شرکت در حال گسترش
redeployment
تجدید گسترش کردن
spread
بسط وتوسعه یافتن گسترش
extensible
آنچه قابل گسترش است
spreads
بسط وتوسعه یافتن گسترش
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
battery groung pattern
طرح گسترش توپهای اتشبار
open ranks
گسترش باز درسواره نظام
source
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
smokes
دود کردن دود کشیدن دود دادن
smoke
دود کردن دود کشیدن دود دادن
breeding grounds
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com