English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
Other Matches
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed circuit tunnel تونل مدار بسته
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
discontinuous wefts پودهای منقطع [این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
fairway قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
radical قسمت اصلی
radicals قسمت اصلی
operative part of a deed قسمت اصلی سند
main stem قسمت اصلی کانال
name of the game <idiom> قسمت اصلی یک موضوع
back pressure فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
bend sinister قسمت چپ دگل اصلی کشتی
shags قسمت اصلی و بلند چوب
shagging قسمت اصلی و بلند چوب
shag قسمت اصلی و بلند چوب
gridlock راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
closed circuits تلویزیون مداربسته
closed circuit تلویزیون مداربسته
air bedding لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
skag قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
skeg قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
rebreather سیستم اکسیژن مداربسته
identification division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
procedure division یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
empty یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
emptiest یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
empties یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
emptied یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
emptier یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
double bar دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
remotest کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remoter کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
qualifying shares سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
webbing end [قسمت گلیم بافی فرش قبل از شروع به بافت اصلی متن فرش]
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
rather بلکه
haply بلکه
not i but he نه من بلکه او
filed زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
lease در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
pile گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
not only he came but نه تنها امد بلکه
yea بلکه رای مثبت
figural rug [pictorial] فرش تصویری [در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
parapherna بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
non procedural language بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
packet بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
necessaries در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
tunnelled تونل
tunnel تونل
duct تونل
tube تونل
tubes تونل
tunneling تونل
tunnels تونل
tunneled تونل
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
wing tunnel تونل باد
tunneled تونل ساختن
tunnel of mine تونل معدن
escape trunk تونل فراراضطراری
tunnels تونل ساختن
tunneling تونل ساختن
tunnelled تونل ساختن
adit تونل دستیابی
tunnel تونل ساختن
vacuum tunnel تونل خلاء
to bore a tunnel تونل کندن
mine tunnel تونل معدن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
bores بامته تونل زدن
tunnel lining پوشش داخلی تونل
breast board سینه بندی تونل
tunneling process فرایند تونل زنی
bore بامته تونل زدن
drift tunnel تونل تبدیل تحمیل
high pressure tunnel تونل فشار قوی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
scanning tunneling microscope میکروسکوپ تونل زنی پویشی
supersonic tunnel تونل باد مافوق صوت
to tunnel through a hill با تونل اززیرتپهای گذر کردن
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
distributed load نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
multicast packet بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
s.t.m microscope scanningtunneling میکروسکوپ تونل زنی پویشی
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
wind tunnel معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
wind tunnels معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
blocking گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
inelastic spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
body shirt بادی
blowy بادی
flatuous بادی
pneumatic بادی
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
i.e.t.s tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
working section قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
pneumatic tire لاستیک بادی
windmill اسیاب بادی
windmills اسیاب بادی
dune sand ماسه بادی
airguns تفنگ بادی
lantern چراغ بادی
quicksand ماسه بادی
pop gun تفنگ بادی
air hammer چکش بادی
marine sand ماسه بادی
fly ash خاکستر بادی
pneumatic fender دفرای بادی
pneumatic hammer چکش بادی
aeromotor موتور بادی
pneumatic press پرس بادی
pneumatic riveting پرچکاری بادی
air bed تشک بادی
pneumatic tools اسبابهای بادی
air blast transformer مبدل بادی
blowtube تفنگ بادی
wind current جریان بادی
wind erosion فرسایش بادی
wind generator مولد بادی
at first blush در بادی امر
air rifle تفنگ بادی
air rifles تفنگ بادی
airgun تفنگ بادی
airgun سلاح بادی
airguns سلاح بادی
pneumatic لاستیک بادی
air pump تلمبهء بادی
air gun تفنگ بادی
wind corrosion ساییدگی بادی
blow gun تفنگ بادی
lanterns چراغ بادی
air brakes ترمز بادی
air brake ترمز بادی
hurricane lamps چراغ بادی
hurricane lamp چراغ بادی
air operated horn شیپور بادی
blowgun تفنگ بادی
running sand ماسه بادی
blow pipe تفنگ بادی
sailboat قایق بادی
sailboats قایق بادی
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
fresh breeze بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
sailings شراع کشتی بادی
reed الت موسیقی بادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com