English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
head توپی کامل و سایر متعلقات
Other Matches
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
gimbals توپی و غلاف توپی گردان
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
belonging متعلقات
belongings متعلقات
appurtenant متعلقات
appurtenence متعلقات
fittings متعلقات
accessory متعلقات
paraphernalia متعلقات
accessories متعلقات
fuse gear متعلقات فیوز
steading خانه با متعلقات
purtenance دل و روده متعلقات
machine accessory متعلقات دستگاه
extra equipment متعلقات ویژه
onstead خانه با متعلقات
dead load وزن ثابت و متعلقات ان
gripping device متعلقات گیره و بست
ground tackle زنجیر لنگر و متعلقات ان
belonging متعلقات واموال دارایی
appurtenance حالت ربط و اتصال متعلقات
drilling attachment متعلقات مربوط به مته کاری
attachment متعلقات زیر امر قرار دادن
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
accessory of section قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
dowel توپی
ball joint توپی
to kick a ball توپی را
plugging توپی
pivots توپی
pivoted توپی
pivot توپی
spill توپی
spilled توپی
spilling توپی
spills توپی
spigot توپی
plug توپی
tapping توپی
tap توپی
tapped توپی
plugs توپی
tapper توپی گذار
rotor hub توپی رتور
fuse plug توپی فیوز
to catch a fly توپی را ازهواگرفتن
ball joint توپی اتصال
pivots توپی اتصال
hub bore سوراخ توپی
spile گل میخ توپی
countersinck bit مته توپی
pivot توپی اتصال
pivoted توپی اتصال
ball printer چاپگر توپی
plug mill دستگاه نورد توپی
plugging سربطری توپی گذاشتن
plugs سربطری توپی گذاشتن
oil drain plug توپی تخلیه روغن
plug سربطری توپی گذاشتن
stoppers توپی جلوگیری کننده
stopper توپی جلوگیری کننده
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
set up توپی که به اسانی برگردانده شود
in- توپی که وارد دروازه شده
in توپی که وارد دروازه شده
beanball توپی که هدف ان سر توپزن باشد
creepers توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
bleeders توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
bleeder توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
creeper توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
tampon توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
lineball توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
tampons توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
spinner پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ
outswinger توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
inswinger توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
blade butt انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
pivot توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
die توپی که درحال افتادن برروی زمین است
pivots توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
cuban fork ball پرتاب توپی که بامایعی اغشته و لغزنده شده
pivoted توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
netball توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
roving gun توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
gun توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
guns توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
hypervelocity سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
other <adj.> سایر
bumper توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
snick توپی که با لبه چوب ضربه خورده و به عقب به سمت محافظ میله می رود
other people سایر مردم
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
leaders درباره سایر رکوردهای فایل
leader درباره سایر رکوردهای فایل
ceteris paribus ثابت بودن سایر شرایط
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
highlighted جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
exhaustable resources زغال سنگ و سایر مواد کانی
negative diheral تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
inert که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند
purest پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
pure پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
FMS ربات و سایر وسایل خودکار در تولید
highlights جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlight جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
nave سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
naves سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
fills رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
fill رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
babbles اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babble اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
root بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
priority شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
babbled اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
c استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
roots بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
priorities شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
holding company شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
breakers وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breaker وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
He is the best physician as physicians go. نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
casing جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
office of the future ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
casings جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
e mail سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
flexible استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
pan germanism نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
diagnostic قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی سایر مدارها یا قط عات است
benchmarks نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
benchmark نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
CBMS استفاده از یک سیستم کامپیوتری برای دریافت و ارسال پیام ها از سایر کاربران
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
name کامپیوتری در اینترنت که حاوی سرویس نام میدان است به سایر کامپیوترها
forms ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
names کامپیوتری در اینترنت که حاوی سرویس نام میدان است به سایر کامپیوترها
desk accessories وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
billon الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
buffer مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
machines یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
optical اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
machined یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
outdent خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
enterprises سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
comdex نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
linkage نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
linkages نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
adjunct register ثبات بیت که در آن بیتهای ابتدایی اطلاعات کنترلی و سایر بیتها در اختیار برنامه است
bandpass filter فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
opened آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
opens آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
proprietary file format روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
gummed رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
basic روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basics روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
open آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com