English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
obscuration تیره سازی
Other Matches
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
murine از تیره موش جانوری از تیره موش
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
subfuscous تیره
strained تیره
caliginous تیره
black تیره
blacked تیره
opaque تیره
obscures تیره
obscurer تیره
murk تیره
obscurest تیره
overcast تیره
obscuring تیره
murky تیره
fuzzier تیره
fuzziest تیره
dashes خط تیره
fuzzy تیره
cloudy تیره
nebulous تیره
demomination تیره
obscured تیره
heavy تیره
hazier تیره
family تیره
haziest تیره
families تیره
dull تیره
dulls تیره
hazy تیره
dulling تیره
dullest تیره
duller تیره
dulled تیره
sombrous تیره
nebulose تیره
dash خط تیره
obscure تیره
dashed خط تیره
nubilous تیره
blacker تیره
blackest تیره
muddied تیره
blacks تیره
heavies تیره
heaviest تیره
heavier تیره
owl light تیره گی
dark <adj.> تیره
gens تیره
muddying تیره
darkness تیره گی
ilk تیره
muddy تیره
darkest تیره
muddiest تیره
darker تیره
indistinct تیره
type تیره
typed تیره
types تیره
owl light تیره
turbid تیره
fuscous تیره
faint تیره
fainter تیره
duskish تیره
muddier تیره
gloomiest تیره
gloomier تیره
funereal تیره
muddies تیره
faintest تیره
gloomy تیره
faints تیره
fainted تیره
enigmatical تیره
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
foggy تیره وتار
lurid flame شعله تیره
gen تیره یا سرده
bedgown تیره کردن
terneplate تیره رنگ
gloom تیره کردن
musaceae تیره موز
dark <adj.> رنگ تیره
hazy تیره و تار
bleary تیره وتار
inturbidate تیره کردن
dully بطور تیره
overcast تیره کردن
clouds تیره شدن
cloud تیره شدن
muscidea تیره مگس
muscid از تیره مگس
simple beam تیره ساده
muridae تیره موش
foggier تیره وتار
foggiest تیره وتار
madderwort تیره روناسیان
bemirch تیره کردن
bedim تیره کردن
clouding تیره شدن
generic وابسته به تیره
sloes ابی تیره
swarthy تیره روی
medulla spinalis مغز تیره
joiner's gauge خط کش تیره دار
marking guage خط کش تیره دار
blurs تیره کردن
blurring تیره کردن
blurred تیره کردن
sloe ابی تیره
shadings تیره کردن
shades تیره کردن
urtica تیره گزنه
shade تیره کردن
terne تیره رنگ
vertebral column تیره پشت
subfamily تیره فرعی
luridly تیره مستهجن
subgenus تیره فرعی
lurid تیره مستهجن
blur تیره کردن
lour تیره شدن
loury تیره وگرفته
spinal cord مغز تیره
muddily بطور تیره
spine تیره پشت
spines تیره پشت
spinal cords مغز تیره
hazier تیره و تار
aubergines ارغوانی تیره
gloomily بطور تیره
to go to the shades تیره کردن
dingy تیره رنگ
soft hyphen خط تیره شرطی
miserable تیره روز
thick تیره ابری
thicker تیره ابری
thickest تیره ابری
lowery تیره وگرفته
pith مغز تیره
spinal marrow مغز تیره
mistily بطور تیره
malvaceae تیره خطمی
soft hyphen خط تیره اختیاری
miserable تیره بخت
haziest تیره و تار
sad coloured تیره رنگ
myel مغز تیره
obscured تیره کردن
hyphenation خط تیره گذاری
obscurer تیره کردن
obscures تیره کردن
dims تیره شدن
dims تیره کردن
dimmed تیره شدن
dimmed تیره کردن
dim تیره شدن
obscure تیره کردن
rachis تیره پشت
myelon مغز تیره
myelitis مغز تیره
dark hued تیره رنگ
darkener تیره کننده
darkle تیره تاریک
darksome اندک ی تیره
myrtaceae تیره مورد
mytaceous از تیره مورد
rannunculacea تیره الاله
dim تیره کردن
dingily بطور تیره
tarnished تیره کردن
unlucky تیره بخت
tarnish تیره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com