Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English
Persian
bit
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
bits
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
Other Matches
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
vending machines
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machine
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
an inceptive verb
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
plug
سوراخ گیره
plugs
سوراخ گیره
plugging
سوراخ گیره
bore
داخل راتراشیدن سوراخ
bores
داخل راتراشیدن سوراخ
lathe dog
گیره ماشین تراش
staplers
ماشین گیره زنی به کاغذ
stapler
ماشین گیره زنی به کاغذ
coning angle
زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
slater
ماشین یا تیغه تراش پوست خام
metal cutting tool
ماشین ابزار
knurled tool
ابزار اج کاری
bumping tool
ابزار خم کاری
metal cutting machine tool
ماشین ابزار براده برداری
platen
میز کار ماشین ابزار
back facing tool
ابزار صیقل کاری
drilling tool
ابزار مته کاری
bagnette
[ابزار برجسته کاری کوچک]
baguet
[ابزار برجسته کاری کوچک]
baguette
[ابزار برجسته کاری کوچک]
nagnet
[ابزار برجسته کاری کوچک]
blow torch
چراغ لحیم کاری
[ابزار]
satelloid
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
router
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
trowel
ماله گچ کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
mason's trowel
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
bricklayer's trowel
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
trowel
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
brick trowel
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
climp milling
عمل فرز کاری که طی ان قطعه کار در همان جهت حرکت تیغه برش به جلومرکت میکند
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
contouring shaper
ماشین رنده کاری
seeding machine
ماشین تخم کاری
sowing machine
ماشین تخم کاری
ultrasonic machining
ماشین کاری التراسونیک
machine time
زمان ماشین کاری
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
lubritorium
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
shingler
ماشین چکش کاری اهن گداخته
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
burr
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burrs
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burred
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burring
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
clip-on
<adj.>
گیره دار
[چیزی با گیره برای بستن]
cylinder block boring machine
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
tool
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
stair rod
گیره فرش
[از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
pin
گیره سر گیره کاغذ
pinned
گیره سر گیره کاغذ
pinning
گیره سر گیره کاغذ
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
clearing houses
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house
شرکتی که چکها را نقد می نماید
incongruously
بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
pseudoscope
شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
there is nothing like leather
هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
This company guarantees prompt delivery of goods.
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
to the echo
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
line of sight
خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
keyth rope system
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
consulage
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
nomothetes
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
napping waste
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
appropriation
در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
free carrier
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
Big Brother
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
grids
دریچه سوراخ سوراخ
swage block
قالب سوراخ سوراخ
riddles
سوراخ سوراخ کردن
grid
دریچه سوراخ سوراخ
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
riddle
سوراخ سوراخ کردن
gurantee period
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
kelly
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
endorser
پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
damage feasant
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
dying declarations
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
bar automatic
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
aerating agent
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
methought
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
screen
تیغه
septum
تیغه
lamella
تیغه
lamina
تیغه
knife-edge
تیغه در
knife-edges
تیغه در
screens
تیغه
bulkhead
تیغه
curtain-wall
تیغه
partition
تیغه
bulkheads
تیغه
boffle
تیغه
knife edge
تیغه در
baffling
تیغه
screened
تیغه
screening, screenings
تیغه
knife
تیغه
baffle
تیغه
knifed
تیغه
knifes
تیغه
blade
تیغه
partitions
تیغه
baffled
تیغه
baffles
تیغه
cutting edge
تیغه
wedging
تیغه
booming
تیغه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com