English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
partial substitution جانشینی کامل برای دو کالا
Other Matches
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
u جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
elasticity of factor substitution کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
final goods کالا برای مصرف نهائی
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
price line pricing قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
stock عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
stocked عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
pallet سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
up and running اماده برای عملیات کامل
report generator برای تامین گزارش کامل
recevied for shipment bill of exchange بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
trading stamp تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
integers اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
models آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modeled آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
integer اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
program مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
programs مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
carrying سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
barter with someone با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
solid چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solids چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
null cycle زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
bcd جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
to barter [to trade by barter] دادوستد کالا با کالا کردن
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
replacement جانشینی
substitution جانشینی
succession جانشینی
successions جانشینی
vicarious جانشینی
replacements جانشینی
vicegerency جانشینی
locum tenecy جانشینی
subrogation جانشینی
vicariousness جانشینی
demand elasticity درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
completed case جعبه کامل خشاب کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
succession ردیف جانشینی
substitution تعویض جانشینی
substitute material مواد جانشینی
substitutionary تعویض جانشینی
subsitute جانشینی کالاها
standby time زمان جانشینی
standby equipment تجهیزات جانشینی
subsittution effect اثر جانشینی
successions ردیف جانشینی
replacement capital سرمایه جانشینی
expromission جانشینی بدهکار
substitution effect اثر جانشینی
paradigmatic axis محور جانشینی
partial substitution جانشینی مصرف
displacement reaction واکنش جانشینی
elasticity of substitution کشش جانشینی
potential substitution جانشینی بالقوه
complete substitution جانشینی کالاها
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
supersession جانشینی لغو شدگی
marginal rate of substitution نرخ نهائی جانشینی
symptom substitution theory نظریه جانشینی نشانه ها
who claims the succession ? چه کسی ادعای جانشینی
alias نام جانشینی که به فایل
aliases نام جانشینی که به فایل
vicarious conditioning شرطی شدن جانشینی
replacement investment سرمایه گذاری جانشینی
displacement titration تیتر کردن جانشینی
substitutional solid solution محلول جامد جانشینی
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
blind score امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
stuffs کالا
article کالا
traffick کالا
materials کالا
matters کالا
stuffed کالا
object of sale کالا
traffics کالا
ware کالا
wares کالا
goods کالا
material کالا
trafficking کالا
traffic کالا
trafficked کالا
good کالا
mercery کالا
articles کالا
merchandise کالا
cargo کالا
cargoes کالا
commodity کالا
produced کالا
commodities کالا
chattel کالا
produce کالا
stuff کالا
mattering کالا
mattered کالا
matter کالا
products کالا
product کالا
produces کالا
traffics مبادله کالا
copper alloy همبسته کالا
warehouses انبار کالا
exclusion principle کالا نیستندشد
on receipt of the goods برسیدن کالا
inventory موجودی کالا
warehouse انبار کالا
inventory صورت کالا
stock room انبار کالا
acceptance of goods پذیرفتن کالا
sampled نمونه کالا
showroom نمایشگاه کالا
showrooms نمایشگاه کالا
sample نمونه کالا
order for goods سفارش کالا
stock requisition درخواست کالا
on receipt of the goods بوصول کالا
traffic مبادله کالا
stowage انبار کالا
commodity code رمز کالا
trafficked مبادله کالا
lien on goods حق حبس کالا
storeroom انبار کالا
trafficking مبادله کالا
interchange مبادله کالا
fairs نمایشگاه کالا
glut فراوانی کالا
commodity catalogue کاتالوگ کالا
commodities کالا جنس
commodity code شماره کالا
commodity code علامت کالا
commodity exchange مبادله کالا
commodity exchange بورس کالا
commodity flow جریان کالا
commodity market بازار کالا
commodities exchange بورس کالا
fairest نمایشگاه کالا
holds انبار کالا
bartering دادوستد کالا
barters دادوستد کالا
collection of goods دریافت کالا
commodity agreement موافقتنامه کالا
commodity broker دلال کالا
bartered دادوستد کالا
commodity broker واسطه کالا
gluts وفور کالا
fair نمایشگاه کالا
gluts فراوانی کالا
glut وفور کالا
fairer نمایشگاه کالا
hold انبار کالا
interchanged مبادله کالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com