Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
modern
جدید مدرن
Other Matches
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
modernism
مدرن گرایی
modern physics
فیزیک مدرن
modern pentathlon
پنجگانه مدرن
modern benoni
بنونی مدرن
modern defence
دفاع مدرن شطرنج
joke opening
دفاع مدرن شطرنج
CIAM
همایش بین المللی معماری مدرن
Corporate Modernism
سبک معماری بین المللی مدرن
imagism
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
wing box
ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
dualism
مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
International Modern
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
late-Modern architecture
[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
new
جدید
newer
جدید
newest
جدید
modern
جدید
new-
جدید
maiden
جدید
maidens
جدید
novel
جدید
up to date
جدید
recent
جدید
novels
جدید
unprecedentedly
جدید
unprecedented
جدید
up-to-date
جدید
innovations
حرکت جدید
neologism
واژه جدید
neologisms
واژه جدید
freshman
جدید الورود
probes
اکتشاف جدید
innovation
حرکت جدید
freshmen
جدید الورود
neophytes
جدید الایمان
reorganization
صورت جدید
probed
اکتشاف جدید
New Year
سال جدید
probe
اکتشاف جدید
neophyte
جدید الایمان
fresh target
هدف جدید
reprint
چاپ جدید
reprinted
چاپ جدید
reprinting
چاپ جدید
neogenesis
تولید جدید
the new testament
عهد جدید
neoteric
جدید تازه
new deal
قرار جدید
new deal
سیاست جدید
newfound
جدید الاکتشاف
proselyte
جدید الایمان
recent development
بسط جدید
It's not new.
جدید نیست.
modern system
نظام جدید
postulancy
جدید الورودی
modern sector
بخش جدید
revisions
چاپ جدید
revision
چاپ جدید
modern physics
فیزیک جدید
postulant
جدید الورود
reprints
چاپ جدید
rehouse
بخانه جدید رفتن
reseated
صندلی جدید دادن
ultramodern
خیلی جدید متجدد
rehouses
بخانه جدید رفتن
reseating
صندلی جدید دادن
reseats
صندلی جدید دادن
resurface
لایهی جدید افزودن
rehoused
بخانه جدید رفتن
resurfaced
لایهی جدید افزودن
resurfaces
لایهی جدید افزودن
currencies
جدید بودن نقشه
bring some new facts to light
<idiom>
کشف حقایق جدید
on the bandwagon
<idiom>
مشهوریت گروه جدید
currency
جدید بودن نقشه
rehousing
بخانه جدید رفتن
kakapo
طوطی زلاند جدید
neoanthropic
وابسته به انسان جدید
neoanthropic
شبیه انسان جدید
reseat
صندلی جدید دادن
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
restored
برگرداندن به وضعیت جدید
restore
برگرداندن به وضعیت جدید
neoplatonism
مکتب افلاطونیون جدید
one nails drives another
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
forwarding address
آدرس پستی جدید
involucrum
تشکیل استخوان جدید
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
imagism
مکتب شعر جدید
drafts
بازیگر جدید تیم
neo-
پیشوند بمعنی جدید
draft
بازیگر جدید تیم
drafted
بازیگر جدید تیم
neo
پیشوند بمعنی جدید
used
آنچه جدید نیست
neoplatonic
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
newfound
جدید الاختراع تازه پیداشده
granfather file
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
renamed
دادن نام جدید به فایل
renames
دادن نام جدید به فایل
renaming
دادن نام جدید به فایل
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
installation
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
maori
قبایل مائوری زلاند جدید
installations
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
New Testament
کتب عهد جدید مسیحیان
The new bI'll was ratified. Unanimously.
لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
natality
تعداد زایش وموالید جدید
zelanian
Zeland New وابسته به زلاند جدید
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
infanticide
قاتل بچه جدید الولاده
kiwis
نوعی مرغ زلاند جدید
cenogenesis
ایجاد میشود نسل جدید
epoch
اغاز فصل جدید عصر
demotic
وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
release
قراردادن محصول جدید دربازار
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
released
قراردادن محصول جدید دربازار
epochs
اغاز فصل جدید عصر
rename
دادن نام جدید به فایل
precursor
ماده متشکله جسم جدید
releases
قراردادن محصول جدید دربازار
analysis
یات هزینههای محصول جدید
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
kiwi
نوعی مرغ زلاند جدید
precursors
ماده متشکله جسم جدید
launch
قرار دادن محصول جدید در بازار
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
neolith
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
capital budget
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
launched
قرار دادن محصول جدید در بازار
launches
قرار دادن محصول جدید در بازار
neolithic
وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
launching
قرار دادن محصول جدید در بازار
update
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updated
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
developments
برنامه ریزی تولید محصول جدید
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
prescientific
مربوط بدوره قبل از علوم جدید
upgrading
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
New World
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
research
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
This is the site for a new scool .
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
upgrade
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
The new road is 40 miles long .
جاده جدید 40 میل طول دارد
researched
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
acclimates
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimated
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimating
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
researching
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
receptee
افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
application study
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
abstract representation
[ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
inserts
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
developments
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
proceed time
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
kaka
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
force
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
forcing
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
staged
تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
models
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
technologies
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
to reprogram
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
technology
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
modeled
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modelled
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
cum dividened
سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com