English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
Other Matches
judges disciplianary tribunal دادگاه قضات انتظامی
hight disciplinary court of judges دادگاه عالی انتظامی قضات
locus standi حق حضور در دادگاه یامجلس
subpoenas کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaing کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoena کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
preconception عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconceptions عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
venues محل تشکیل دادگاه
venue محل تشکیل دادگاه
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
termed مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
nephrogenic ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
sessional جلسهای
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
to call a meeting جلسهای را اعلام کردن
symposiarch کسیکه جلسهای را اداره میکند
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
itinerant justices قضات سیار
benches هیات قضات محکمه
assize هیئت قضات یا منصفه
bench هیات قضات محکمه
lord chancellor رئیس کل قضات محاکم
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
togas ردای بی استین لباس رسمی قضات
toga ردای بی استین لباس رسمی قضات
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
alderman نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
aldermen نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
tendance حضور
presence حضور
attendance حضور
in the presence of ... در حضور ...
attendances حضور
reins کلیه ها
all کلیه
all- کلیه
kidneys کلیه
kidney کلیه
attends حضور داشتن
roll call حضور و غیاب
tact حضور ذهن
savoir faire حضور ذهن
presentment بیان حضور
in my presence در حضور من [حقوق]
common sense حضور ذهن
attending حضور داشتن
before the jvdges در حضور قاضی
audience اجازه حضور
attend حضور داشتن
immanence حضور درهمه جا
presence of mind حضور ذهن
in your presence در حضور شما
audiences اجازه حضور
non attendance عدم حضور
non attandance عدم حضور
immanency حضور درهمه جا
non appearance عدم حضور در
all hands کلیه پرسنل
entireforce کلیه قوا
entireforce کلیه نیرو
nephralgia قولنج کلیه
nephroptosis کلیه متحرک
renal calculus ریگ کلیه
paranephric مجاور کلیه
reniform کلیه مانند
renal وابسته به کلیه ها
floating kidney کلیه متحرک
all arms کلیه نیروها
all men کلیه مردم
renal gravel ریک کلیه
renal gravel حصات کلیه
reniform شبیه کلیه
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
ubiquity حضور در همه جا در یک وقت
presence [of somebody] حضور [کسی] [حقوق]
to put in an appearance حضور بهم رساندن
to request the company of: حضور کسی را خواستن
process تکلیف به حضور کردن
immediacy اگاهی حضور ذهن
pluripresence حضور در چند جا در یک زمان
to make ones a حضور بهم رساندن
omnipresence حضور در همه جا در ان واحد
arrival حضور در خدمت فرستی
call the roll حضور و غیاب کردن
arrivals حضور در خدمت فرستی
absence of mind عدم حضور ذهن
processes تکلیف به حضور کردن
roll call حضور و غیاب سازمانی
coram judice در حضور قاضی اصاع
tenantary کلیه مستاجرین یک ملک
paranephros غده روی کلیه
reins محل کلیه در بدن
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
azoth علاج کلیه دردها
against all risks در براب کلیه خطرات
show up حاضر شدن حضور یافتن
to bring somebody before the judge کسی را در حضور قاضی آوردن
sit-ins حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
to bring the matter before a court [the judge] دعوایی را در حضور قاضی آوردن
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
bases boaded ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
Is my presence absolutely necessary? آیا حضور من لازم است؟
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
syngraph سندی که به مهر و امضا کلیه
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
Chronic kidney disease [CKD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
demesne کلیه زمین مایملک یک شخص
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
chronic renal disease [CRD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
chronic renal failure [CRF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
assist حضور بهم رساندن توجه کردن
assists حضور بهم رساندن توجه کردن
recusance سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
to be in attendance [at an event] حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
assisted حضور بهم رساندن توجه کردن
bases empty ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
your presence is requested خواهشمند است حضور بهم رسانید
attendance of a doctor حضور پزشک روی رینگ بوکس
recusancy سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
assisting حضور بهم رساندن توجه کردن
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
adrenocortical وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
Cicim جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
cortin ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
All thing considered. باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
barristers وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
nonduty status حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
barrister وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
This is contray to all moral principles ( codes ) . این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
nuncupative will وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
pure interest سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
two man rule قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
executed contract قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
ideologies روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
historcicism فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
ejectment باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
adrenaline هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com