Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
rejuvenation
جوان سازی
Search result with all words
rejuvenation
دوباره جوان سازی
Other Matches
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
young persons
جوان
dells
زن جوان
dell
زن جوان
beardless
جوان
younger
جوان
adolescents
جوان
callan
جوان
callant
جوان
young
جوان
juvenescent
نو جوان
lasses
زن جوان
lass
زن جوان
fry
جوان
fries
جوان
molls
زن جوان
moll
زن جوان
frying
جوان
yoth
جوان
youths
جوان
youth
جوان
adolescent
جوان
trull
دختر جوان
swain
جوان روستایی
snot
جوان گستاخ
juvenescent
جوان شونده
juvenescent
تازه جوان
lionet
شیر جوان
boyo
پسربچه جوان
beau
جوان شیک
young and old
پیر و جوان
yong lion
شیر جوان
young smith
اسمیت جوان
peachick
جوان خودفروش
gigolos
جوان جلف
gigolo
جوان جلف
puss
دخترک زن جوان
young population
جمعیت جوان
to die young
جوان مردن
youthful
جوان باطراوت
playboys
جوان دخترباز
immature soil
خاک جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
ephebophilia
جوان خواهی
playboys
جوان عیاش
playboy
جوان دخترباز
nags
اسب جوان
punk
جوان ولگرد
punks
جوان ولگرد
nag
اسب جوان
youngish
جوان وار
youngish
نسبتا جوان
playboy
جوان عیاش
insenescible
همیشه جوان
nagged
اسب جوان
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
yoth
شخص جوان جوانمرد
rejuvenate
دوباره جوان کردن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
sow
ماده خوک جوان
sowed
ماده خوک جوان
youth
شباب شخص جوان
youths
شباب شخص جوان
young turk
افسر جوان افراطی
sows
ماده خوک جوان
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
juvenescence
حالت جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان شدن
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
filly
دختر شوخ و جوان
fillies
دختر شوخ و جوان
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
agerasia
پیر جوان نما
hooligan
جوان اوباش صفت
hooligans
جوان اوباش صفت
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
rejuvenating
دوباره جوان کردن
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
junker
جوان نجیب زاده المانی
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pavements
کف سازی
individualize
تک سازی
flooring
کف سازی
individualising
تک سازی
individualises
تک سازی
pavement
کف سازی
individualization
تک سازی
individualized
تک سازی
individuation
تک سازی
compaction
تو پر سازی
idolization
بت سازی
repk lection
پر سازی
retortion
خم سازی
individualizing
تک سازی
individualizes
تک سازی
retortion
کج سازی
deflexion
خم سازی
local anasthesia
سر سازی
flection
خم سازی
truncation
بی سر سازی
bridgework
پل سازی
bridge building
پل سازی
individualised
تک سازی
stylization
مد سازی
padding
له سازی
calcination
اهک سازی
doping
ناخالص سازی
cabinetwork
مبل سازی
channelization
مجرا سازی
channelization
تنگه سازی
cabinetwork
قفسه سازی
brewing
ابجو سازی
substructure
زیر سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com