English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
borderline state حالت مرزی
Other Matches
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
marginal مرزی
paralic مرزی
boundary مرزی
mete : خط مرزی
borderline مرزی
bordering خط مرزی
bordered خط مرزی
border خط مرزی
boundaries مرزی
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
exterritorial برون مرزی
border stone سنگ مرزی
border land زمین مرزی
boundary layer لایه مرزی
critical frequency فرکانس مرزی
frontier treaty معاهده مرزی
borderline schizophrenia اسکیزوفرنی مرزی
extraterritorial برون مرزی
extraterritoriality برون مرزی
boundary effect اثر مرزی
boundary surface سطح مرزی
mete سنگ مرزی
boundary trench نهرچه مرزی
cleavage plane سطح مرزی
boundary conditions شرایط مرزی
boundar trench نهرچه مرزی
frontalier نیروهای مرزی
rubicon مرز خط مرزی
frontalier یکان مرزی
marginal check مقابله مرزی
oversea برون مرزی
limiting voltage ولتاژ مرزی
marginal checking بررسی مرزی
marchland زمین مرزی
marginal test ازمون مرزی
frontier خط فاصل مرزی
marginal consciousness هشیاری مرزی
outposts پایگاه مرزی
marginal check برسی مرزی
outpost پایگاه مرزی
border installations تاسیسات مرزی
terry سربازمدافع مرزی انگلیس
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
inland درون مرزی داخله
catchment حوزه ابریز مرزی
extraterritoriality حقوق برون مرزی
surface boundary layer لایه مرزی سطح
exterritoriality حقوق برون مرزی
laminar boundary layer لایه مرزی خطی
costal frontier نوار مرزی ساحلی
high seas ابهای برون مرزی
frontalier جزو یکان مرزی
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
borderline mental deficiency نقص عقلی مرزی
borderline psychosis روان پریشی مرزی
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
boundary 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
boundaries 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war. این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
limitrophe مجاور مرزی مجاور
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
self حالت
tempers حالت
tempered حالت
line condition حالت خط
temper حالت
case حالت
glass eyed بی حالت
cases حالت
makes حالت
queasiness حالت قی
febricity حالت تب
posturing حالت
estates حالت
estate حالت
fettle حالت
posture حالت
ill conditioned بد حالت
if حالت
pyreticosis حالت تب
postured حالت
predicaments حالت
make حالت
postures حالت
predicament حالت
idiocrasy حالت
feverishness حالت تب
states حالت
expressions حالت
manner حالت
disposition حالت
situation حالت
state- حالت
situations حالت
stating حالت
stated حالت
stances حالت
stance حالت
status حالت
unexpressive بی حالت
attitude حالت
temperament حالت
phase حالت
condition حالت
expression حالت
moods حالت
mood حالت
grain حالت
temperaments حالت
attitudes حالت
state حالت
phases حالت
phased حالت
humanness حالت انسانیت
ignition condition حالت احتراق
affectivity حالت عاطفی
idle position حالت سکون
affectedly با حالت بخودگرفته
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
i.c. حالت اولیه
idiocrasy حالت مخصوص
iciness حالت یخی
acedia حالت خ-لسه
in a state of depression در حالت افسردگی
kashruth حالت جواز
defensive حالت تدافع
kashrut حالت جواز
sulkily با حالت قهر
accusative حالت مفعولی
vitreus state حالت شیشهای
incipincy حالت نخستین
jussive حالت امری
isopiestic حالت فشارمتعادل
accidentalness حالت اتفاقی
genitive حالت اضافه
insert mode حالت درج
input mode حالت ورودی
initial state حالت اغازی
incipience حالت نخستین
inactive status حالت انتساب
in form خوش حالت
defensively حالت دفاعی
heat proof quality حالت نسوزی
deplorble condltion حالت زار
equilibrium state حالت تعادل
erectness حالت عمودی
exceptional case حالت استثنایی
conversational mode حالت محاورهای
excited state حالت برانگیخته
expressive eyes چشمان با حالت
creaminess حالت سرشیری
continuum state حالت پیوستار
conjugality حالت زناشویی
command mode حالت فرماندهی
colloidal state حالت کلوییدی
facial expression حالت چهره
equation of state معادله حالت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com