Total search result: 201 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
snail's pace <idiom> |
حرکت آهسته روبه جلو |
|
|
Other Matches |
|
I'm beginning to get scared [hungry] . |
آهسته آهسته به ترس می افتم [گرسنه می شوم] . |
accelerando |
آهسته آهسته آهنگ را تندتر کنید |
alow |
روبه پایین |
downward |
روبه پایین |
one foot in the grave <idiom> |
روبه موت |
faces |
نما روبه |
face |
نما روبه |
heavenward |
روبه اسمان |
pronely |
روبه زمین |
aport |
روبه بندر |
foxiness |
روبه صفتی |
north |
روبه شمال |
to be on the increase |
روبه افزایش گذاشتن |
to lay prostrate |
روبه زمین خواباندن |
to lie prostrate |
روبه زمین خوابیدن |
landside |
طرف روبه خشکی |
in the wired eye |
روبه روی باد |
hypaethral |
بی پوشش روبه اسمان |
slyness |
روبه بازی شیطنت |
gray |
روبه سفیدی رونده |
face up |
ورق روبه بالا |
point blank |
روبه نشان مستقیم |
point-blank |
روبه نشان مستقیم |
degenerate |
روبه انحطاط گذاردن |
decrescent |
روبه نقصان گذارنده |
degenerated |
روبه انحطاط گذاردن |
degenerates |
روبه انحطاط گذاردن |
degenerating |
روبه انحطاط گذاردن |
fowling |
روبه بازی یادوروئی کردن |
moribund |
در سکرات موت روبه مرگ |
extrorse |
روبه بیرون پشت بمادگی |
SLOW |
آهسته |
straight off |
مستقیما درجلو موج روبه ساحل |
so far, so good <idiom> |
تا حالاهمه چیز روبه راه است |
foot pace |
قدم آهسته |
drag one's feet/heels <idiom> |
آهسته کار کردن |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
To speak slowly. |
آهسته صحبت کردن (شمرده) |
He was walking with slow steps . |
با قدمهای آهسته راه می رفت |
inch |
پیمودن مسیر [به طریق آهسته] |
Put the table down gently. |
میز زا آهسته زمین بگذارید |
english toy spaniel |
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا |
adagio |
آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی] |
asymmetric video compression |
تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود |
to edge one's way [towards something] |
[به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن |
She was reading the book to herself. |
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند |
Could you drive more slowly, please? |
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟ |
Slow but sure wins the race. <proverb> |
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود . |
To speak in a low voice. |
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش ) |
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> |
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن. |
to go easy on somebody [something] |
با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن |
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. |
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد. |
adagio |
رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد |
to anneal |
سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی] |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
buffer |
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
aberration |
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
momentum |
سرعت حرکت شتاب حرکت |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
moving havens |
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی |
skulls |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skull |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
Better late than never. <proverb> |
آهسته برو همیشه برو. |
travelling overwatch |
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش |
nodes |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
node |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
bounding overwatch |
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور |
quadrature encoding |
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند |
stabile |
بدون حرکت بی حرکت |
aerodynamics |
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا |
rate of march |
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی |
moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
hamilton's equations of motion |
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت |
convoy route |
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی |
k day |
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان |
move on |
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن |
power traverse |
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت |
vapid |
بی حرکت |
departures |
حرکت |
departure |
حرکت |
stock-still |
بی حرکت |
moveless |
بی حرکت |
travels |
حرکت |
traveled |
حرکت |
on the move |
در حرکت |
travel |
حرکت |
stationary |
بی حرکت |
oi |
در حرکت |
vowel point |
حرکت |
behaviour |
حرکت |
demeanor |
حرکت |
demeanour |
حرکت |
motionless |
بی حرکت |
afloat |
در حرکت |
agog |
در حرکت |
shifts |
حرکت |
shifted |
حرکت |
shift |
حرکت |
otiose |
بی حرکت |
progressed |
حرکت |
stock still |
بی حرکت |
stiller |
بی حرکت |
still |
بی حرکت |
running |
در حرکت |
gest |
حرکت |
geste |
حرکت |
immobile |
بی حرکت |
scrolling |
حرکت |
haviour |
حرکت |
locomotion |
حرکت |
animations |
حرکت |
stirabout |
حرکت |
statist |
بی حرکت |
movement |
حرکت |
animation |
حرکت |
stills |
بی حرکت |
stillest |
بی حرکت |
inert |
بی حرکت |
progressing |
حرکت |
motioning |
حرکت |
progresses |
حرکت |
progress |
حرکت |
motions |
حرکت |
animals |
حس و حرکت |
animal |
حس و حرکت |
maneuver |
حرکت |
motion |
حرکت |
frozen |
بی حرکت |
motioned |
حرکت |
agoing |
در حرکت |
move |
حرکت |
gesturing |
حرکت |
gestured |
حرکت |
patting |
بی حرکت |
hold still <idiom> |
بی حرکت |
pat |
بی حرکت |
gesture |
حرکت |
moved |
حرکت |
ambulation |
حرکت |
pats |
بی حرکت |
stir |
حرکت |
stirred |
حرکت |
square move |
حرکت |
circulations |
حرکت |
stirrings |
حرکت |
circulation |
حرکت |
stirs |
حرکت |
patted |
بی حرکت |
traverses |
حرکت |
traverse |
حرکت |
traversed |
حرکت |
sedentary |
بی حرکت |
behaviuor |
حرکت |
moves |
حرکت |
traversing |
حرکت |
as you were |
حرکت از نو |
behavior |
حرکت |
braid |
حرکت سریع |
zigzag |
حرکت زیگزاگ |
braids |
حرکت سریع |
inertly |
بطوربی حرکت |
intentional movement |
حرکت عمدی |