Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
snail's pace
<idiom>
حرکت آهسته روبه جلو
Other Matches
I'm beginning to get scared
[hungry]
.
آهسته آهسته به ترس می افتم
[گرسنه می شوم]
.
accelerando
آهسته آهسته آهنگ را تندتر کنید
alow
روبه پایین
downward
روبه پایین
one foot in the grave
<idiom>
روبه موت
faces
نما روبه
face
نما روبه
heavenward
روبه اسمان
pronely
روبه زمین
aport
روبه بندر
foxiness
روبه صفتی
north
روبه شمال
to be on the increase
روبه افزایش گذاشتن
to lay prostrate
روبه زمین خواباندن
to lie prostrate
روبه زمین خوابیدن
landside
طرف روبه خشکی
in the wired eye
روبه روی باد
hypaethral
بی پوشش روبه اسمان
slyness
روبه بازی شیطنت
gray
روبه سفیدی رونده
face up
ورق روبه بالا
point blank
روبه نشان مستقیم
point-blank
روبه نشان مستقیم
degenerate
روبه انحطاط گذاردن
decrescent
روبه نقصان گذارنده
degenerated
روبه انحطاط گذاردن
degenerates
روبه انحطاط گذاردن
degenerating
روبه انحطاط گذاردن
fowling
روبه بازی یادوروئی کردن
moribund
در سکرات موت روبه مرگ
extrorse
روبه بیرون پشت بمادگی
SLOW
آهسته
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
so far, so good
<idiom>
تا حالاهمه چیز روبه راه است
foot pace
قدم آهسته
drag one's feet/heels
<idiom>
آهسته کار کردن
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
To speak slowly.
آهسته صحبت کردن (شمرده)
He was walking with slow steps .
با قدمهای آهسته راه می رفت
inch
پیمودن مسیر
[به طریق آهسته]
Put the table down gently.
میز زا آهسته زمین بگذارید
english toy spaniel
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
asymmetric video compression
تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
Could you drive more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
Slow but sure wins the race.
<proverb>
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
To speak in a low voice.
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
to go easy on somebody
[something]
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
adagio
رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
to anneal
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
buffer
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Better late than never.
<proverb>
آهسته برو همیشه برو.
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
vapid
بی حرکت
departures
حرکت
departure
حرکت
stock-still
بی حرکت
moveless
بی حرکت
travels
حرکت
traveled
حرکت
on the move
در حرکت
travel
حرکت
stationary
بی حرکت
oi
در حرکت
vowel point
حرکت
behaviour
حرکت
demeanor
حرکت
demeanour
حرکت
motionless
بی حرکت
afloat
در حرکت
agog
در حرکت
shifts
حرکت
shifted
حرکت
shift
حرکت
otiose
بی حرکت
progressed
حرکت
stock still
بی حرکت
stiller
بی حرکت
still
بی حرکت
running
در حرکت
gest
حرکت
geste
حرکت
immobile
بی حرکت
scrolling
حرکت
haviour
حرکت
locomotion
حرکت
animations
حرکت
stirabout
حرکت
statist
بی حرکت
movement
حرکت
animation
حرکت
stills
بی حرکت
stillest
بی حرکت
inert
بی حرکت
progressing
حرکت
motioning
حرکت
progresses
حرکت
progress
حرکت
motions
حرکت
animals
حس و حرکت
animal
حس و حرکت
maneuver
حرکت
motion
حرکت
frozen
بی حرکت
motioned
حرکت
agoing
در حرکت
move
حرکت
gesturing
حرکت
gestured
حرکت
patting
بی حرکت
hold still
<idiom>
بی حرکت
pat
بی حرکت
gesture
حرکت
moved
حرکت
ambulation
حرکت
pats
بی حرکت
stir
حرکت
stirred
حرکت
square move
حرکت
circulations
حرکت
stirrings
حرکت
circulation
حرکت
stirs
حرکت
patted
بی حرکت
traverses
حرکت
traverse
حرکت
traversed
حرکت
sedentary
بی حرکت
behaviuor
حرکت
moves
حرکت
traversing
حرکت
as you were
حرکت از نو
behavior
حرکت
braid
حرکت سریع
zigzag
حرکت زیگزاگ
braids
حرکت سریع
inertly
بطوربی حرکت
intentional movement
حرکت عمدی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com