Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
certiorari |
حکم فرستادن پرونده که ازمحکمه بالاتربمحکمه پایین ترابلاغ میشود |
|
|
Other Matches |
|
hatch way |
روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار |
town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
spot pass |
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود |
water collecting sump |
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود |
background |
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود |
backgrounds |
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود |
bilge |
پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود |
caisson |
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود |
father file |
پرونده بنیادی پرونده اصلی |
interdental consonant |
حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود |
push down list |
لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد |
vertical diagraph |
شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود |
tabbed flap |
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود |
backgrounds |
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود |
background |
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود |
background processing |
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد |
repeat |
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید |
repeats |
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید |
depress |
پایین دادن لوله پایین اوردن |
depresses |
پایین دادن لوله پایین اوردن |
downhaul |
پایین کشیدن رشته پایین کشنده |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
down |
سوی پایین بطرف پایین |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
vertically |
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق |
dossiers |
پرونده |
dossier |
پرونده |
records |
پرونده ها |
filed |
پرونده |
file |
پرونده |
record |
پرونده |
clinical record |
پرونده بیمارستانی |
static file |
پرونده ایستا |
data file |
پرونده داده ها |
clinical record |
پرونده بهداشتی |
frame-ups |
پرونده سازی |
active file |
پرونده فعال |
sequential file |
پرونده ترتیبی |
frame-up |
پرونده سازی |
clinical record |
پرونده بالینی |
string file |
پرونده رشتهای |
binder |
کلاسور پرونده |
backup file |
پرونده پشتیبان |
master file |
شاه پرونده |
threaded file |
پرونده نخی |
file organization |
سازمان پرونده |
policy book |
پرونده خط مشیها |
problem file |
پرونده مسئلهای |
qualification record |
پرونده خدمتی |
random file |
پرونده تصادفی |
logical file |
پرونده منطقی |
card file |
پرونده کارتی |
binders |
پوشه پرونده |
binders |
کلاسور پرونده |
s.c |
همان پرونده |
binder |
پوشه پرونده |
amendment file |
پرونده ترمیمی |
transaction file |
پرونده تراکنش |
file handling |
پرونده گردانی |
volatile file |
پرونده فرار |
file identification |
هویت پرونده |
file |
پرونده ستون |
filed |
پرونده ستون |
detail file |
پرونده جزئیات |
file index |
فهرست پرونده |
file label |
برچسب پرونده |
fiel conversion |
تبدیل پرونده |
file gap |
شکاف پرونده |
file compatibility |
همسازی پرونده ها |
end of file indicator |
انتهانمای پرونده |
event file |
پرونده رویدادها |
end of file |
انتهای پرونده |
tag file |
پرونده برچسب |
target dossiers |
پرونده هدفها |
system catalog |
پرونده شاخص |
test file |
پرونده ازماینده |
dead file |
پرونده راکد |
tape file |
پرونده نواری |
direct file |
پرونده مستقیم |
file length |
درازای پرونده |
file processing |
پرونده پردازی |
file protection |
حفافت پرونده |
suspense file |
پرونده بلاتکلیف |
file structure |
ساخت پرونده |
suspense file |
پرونده معلق |
file system |
سیستم پرونده ها |
filer |
پرونده دار |
file management |
مدیریت پرونده ها |
fill gap |
شکاف پرونده |
file mark |
نشان پرونده |
file maintenance |
نگاهداشت پرونده ها |
file management |
مدیریت پرونده |
file name |
نام پرونده |
disk file |
پرونده گردهای |
document file |
پرونده اسناد |
sysctlg |
پرونده شاخص |
file number |
شماره پرونده |
end of file mark |
نشان انتهای پرونده |
multireel file |
پرونده چند حلقهای |
document file |
پرونده اسناد یکان |
automated intelligence file |
پرونده اطلاعاتی کامپیوتری |
file purging |
پاک سازی پرونده |
file protect ring |
حلقه حفافت پرونده |
engineering documents |
پرونده های فناوری |
documents |
پرونده ها [اسناد] [اوراق] |
labeled file |
پرونده برچسب دار |
file activity ratio |
نسبت فعالیت پرونده |
qualification record |
پرونده مهارت فنی |
file layout |
طرح بندی پرونده |
evocation |
احالهء پرونده یادگار |
policy file |
پرونده خط مشیها و دستورات |
evocations |
احالهء پرونده یادگار |
pay records |
پرونده لیست حقوق |
medical records |
پرونده پزشکی مدارک بهداشتی |
partitioned file |
پرونده جزء بندی شده |
due in suspense file |
پرونده درخواستهای منتظردریافت معلق |
file structure |
ساخت پرونده ساختمان فایل |
chained file |
پرونده یا فایل زنجیر شده |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
forms |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
form |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
perfoliate |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
formed |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
loads |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
load |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
file maintenaee |
اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل |
dummies |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
dummy |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
remitting |
فرستادن |
send |
فرستادن |
send round |
فرستادن |
send out |
فرستادن |
send in |
فرستادن |
give off <idiom> |
فرستادن |
pack |
فرستادن |
remitted |
فرستادن |
remits |
فرستادن |
remit |
فرستادن |
to a. letter |
فرستادن |
despatch |
فرستادن |
to send back |
پس فرستادن |
to send off |
فرستادن |
to serve a subpoena on |
فرستادن |
packs |
فرستادن |
hand over |
فرستادن |
send back |
پس فرستادن |
dispatched |
فرستادن |
to send off |
فرستادن |
sending |
فرستادن |
sends |
فرستادن |
consigned |
فرستادن |
consign |
فرستادن |
consigning |
فرستادن |
dispatches |
فرستادن |
consigns |
فرستادن |
dispateh |
فرستادن |
despatches |
فرستادن |
despatching |
فرستادن |
dispatch |
فرستادن |
despatched |
فرستادن |
throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
suffix notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
masters |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
second |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconds |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconded |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
master |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
mastered |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
seconding |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
to revisit a criminal case [judicial proceedings] |
یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن |
faxing |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxes |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
workgroup |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
faxed |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
fax |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
return |
پس فرستادن عودت |
to send for a person |
بی کسی فرستادن |
forwarded |
فرستادن رساندن |
to send on fools errand |
پی نخودسیاه فرستادن |
mails |
باپست فرستادن |
issue |
نشریه فرستادن |
retransmit |
دوباره فرستادن |
mail |
باپست فرستادن |
returned |
پس فرستادن عودت |
to send a message |
پیام فرستادن |