English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
prognosticative or ticatory خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
Other Matches
fatidic متضمن پیشگویی
prophetical متضمن پیشگویی
pointer نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
end کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ended کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
paragraph حرف چاپ نشده که نشان دهنده رفتن نشانه گر به ابتدای خط بعد است
connective نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
paragraphs حرف چاپ نشده که نشان دهنده رفتن نشانه گر به ابتدای خط بعد است
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
elevators نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
elevator نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
drive حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
represents عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
symbol نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
nil pointer نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
rogue indicator کدمخصوص برای برنامههای کاربردی کنترل مثل نشانه انتهای فایل
set نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
sets نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
setting up نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
an a for a position درخواست دهنده برای کار
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
pages 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
labeling 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
stop نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
tabulation نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
stops نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
nomenclature سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
labels 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
stopping نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
label 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
references نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
styluses وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
stylus وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
styli وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
shoot the gap حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
backward جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
STT نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
rah rah دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
backwards جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
omens پیشگویی
prophecy پیشگویی
prophecies پیشگویی
omen پیشگویی
prognostication پیشگویی
augury پیشگویی
prediction پیشگویی
predictions پیشگویی
bodement پیشگویی
prognostications پیشگویی
auguries پیشگویی
embodied متضمن
underlying متضمن
embody متضمن
embodying متضمن
embodies متضمن
containing متضمن
informational متضمن
presignify پیشگویی کردن
foretell پیشگویی کردن
abodes پیشگویی کردن
abode پیشگویی کردن
presages پیشگویی کردن
predict پیشگویی کردن
self fulfilling prophecy پیشگویی کامبخش
predicting پیشگویی کردن
predicts پیشگویی کردن
portending پیشگویی کردن
portended پیشگویی کردن
presage پیشگویی کردن
portends پیشگویی کردن
predictor پیشگویی کننده
portend پیشگویی کردن
presaged پیشگویی کردن
foretells پیشگویی کردن
vatical از روی پیشگویی
sooth تفال پیشگویی
bode پیشگویی کردن
forespeak پیشگویی کردن
prophecy پیغمبری پیشگویی
prophecies پیغمبری پیشگویی
mantic وابسته به پیشگویی
prophetic مبنی بر پیشگویی
foretoken پیشگویی کردن
vatic از روی پیشگویی
predictably قابل پیشگویی
vaticinate پیشگویی کردن
predictable قابل پیشگویی
foreshown پیشگویی کردن
unpredictable غیرقابل پیشگویی
oracle وحی پیشگویی
foretelling پیشگویی کردن
prophesier پیشگویی کننده
oracles وحی پیشگویی
foretold پیشگویی کرد
presaging پیشگویی کردن
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
pergnant حاصلخیز متضمن
presupposing متضمن بودن
presuppose متضمن بودن
punitory متضمن مجازات
retaliator متضمن تلافی
purposive متضمن مقصود
embodied متضمن بودن
embodies متضمن بودن
presupposed متضمن بودن
presupposes متضمن بودن
declaratory متضمن بیان
invitatory متضمن دعوت
expositorv متضمن تفسیر
exonerative متضمن معافیت
torturous متضمن زجروشکنجه
embody متضمن بودن
embodying متضمن بودن
inclusively بطور متضمن
interdictory متضمن نهی
comprising دربرگیرنده متضمن
mission type متضمن ماموریت
forebedement اخبار قبلی پیشگویی
prophesied غیبگویی یا پیشگویی کردن
prophesying غیبگویی یا پیشگویی کردن
budget forecasting model مدل پیشگویی بودجهای
auspicate گشودن پیشگویی کردن
prophesy غیبگویی یا پیشگویی کردن
prophesies غیبگویی یا پیشگویی کردن
anticipative دارای قدرت پیشگویی
premonitory متضمن اخطار قبلی
modificatory متضمن تعدیل یااصلاح
retributive متضمن مکافات جزایی
telic متضمن نتیجه غایی
good humoured متضمن خوش خلقی
good-humoured متضمن خوش خلقی
directives متضمن دستور امریه
entails متضمن بودن دربرداشتن
entailed متضمن بودن دربرداشتن
gestural متضمن حرکات واشارات
proclamatory متضمن اگهی یا اعلام
theorematic متضمن برهان قضیهای
directive متضمن دستور امریه
tortuose متضمن شبه جرم
entailing متضمن بودن دربرداشتن
invocatory متضمن دعا استمدادی
entail متضمن بودن دربرداشتن
oneiromancy تفال و پیشگویی از روی خواب
spearman brown prophecy formula فرمول پیشگویی اسپیرمن-براون
soothsay طالع دیدن پیشگویی کردن
exclamatory شگفت اور متضمن فریاد
refutative تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory تکذیب کننده متضمن جواب رد
idled نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
it spells ruin to the workmen متضمن خانه خرابی کارگران است
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
gesticulatory متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
necromantic وابسته به پیشگویی یا جادوگری بوسیله مردگان سحری
augural تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com