English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
infuriation خشمگین سازی
Other Matches
to put oa a semblance of anger سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
wroth [chiefly literary] <adj.> خشمگین
wrathful خشمگین
wroth خشمگین
out of temper خشمگین
pissed خشمگین
waxy خشمگین
in a fury خشمگین
angry [with] <adj.> خشمگین [از]
irate <adj.> خشمگین
mad [at] <adj.> خشمگین [از]
pissed [at] [American E] <adj.> خشمگین [از]
pissed off [at] [American E] <adj.> خشمگین [از]
exasperating خشمگین
exasperated خشمگین
angry <adj.> خشمگین
furious <adj.> خشمگین
pissed off [vulgar] <adj.> خشمگین
indignant <adj.> خشمگین
ireful [literary] <adj.> خشمگین
snarly خشمگین
mad [coll.] [very angry] <adj.> خشمگین
exasperates خشمگین
snuffy خشمگین
wrathy [colloquial] <adj.> خشمگین
wrathful [literary] <adj.> خشمگین
exasperate خشمگین
enrages خشمگین کردن
enraging خشمگین کردن
enraged خشمگین کردن
wind up to fury خشمگین کردن
to w up to fury خشمگین کردن
exasperates خشمگین کردن
to move to anger خشمگین کردن
to put one's monkey up خشمگین کردن
enrage خشمگین کردن
vext خشمگین کردن
rabid خشمگین هار
he was in his tantrum خشمگین بود
snarled خشمگین ساختن
snarl خشمگین ساختن
in a stew دل واپس خشمگین
incense خشمگین کردن
incensed خشمگین کردن
incenses خشمگین کردن
incensing خشمگین کردن
loath loth منفور خشمگین
ensnare خشمگین کردن
ensnared خشمگین کردن
ensnares خشمگین کردن
to fly into a rage خشمگین شدن
ensnaring خشمگین کردن
snarls خشمگین ساختن
to get one's monkey up خشمگین شدن
to lash oneself in to a fury خشمگین شدن
to get excited خشمگین شدن
exasperate خشمگین کردن
exasperated خشمگین کردن
to fly in to passion خشمگین شدن
exasperating خشمگین کردن
indignant رنجیده خشمگین
ensnarl خشمگین کردن
snarling خشمگین ساختن
to f. angry خشمگین شدن
boiled خشمگین شدن
boil خشمگین شدن
boils خشمگین شدن
resenting رنجیدن از خشمگین شدن از
resented رنجیدن از خشمگین شدن از
to be in a fume خشمگین یارنجیده شدن
irritate برانگیختن خشمگین کردن
resents رنجیدن از خشمگین شدن از
anger غضب خشمگین کردن
angered غضب خشمگین کردن
resent رنجیدن از خشمگین شدن از
provoke برافروختن خشمگین کردن
angering غضب خشمگین کردن
provoked برافروختن خشمگین کردن
angers غضب خشمگین کردن
provokes برافروختن خشمگین کردن
irritated برانگیختن خشمگین کردن
tarre خشمگین کردن ازردن
infuriate بسیار خشمگین کردن
to be like a red rag to a bull [British] کسی را خشمگین کردن
irritates برانگیختن خشمگین کردن
tar : برانگیخته خشمگین کردن
to be like waving a red flag in front of a bull [American] کسی را خشمگین کردن
to provoke a person to anger کسیرا خشمگین کردن
infuriated بسیار خشمگین کردن
infuriates بسیار خشمگین کردن
infuriating بسیار خشمگین کردن
snappish خشمگین دارای مزه بد
to provoke a person's anger کسیرا خشمگین کردن
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
vexes رنجه دادن خشمگین کردن
annoyed بستوه اوردن خشمگین کردن
vexing رنجه دادن خشمگین کردن
annoys بستوه اوردن خشمگین کردن
vex رنجه دادن خشمگین کردن
to fall into a rage or passion خشمگین شدن ازجادر رفتن
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
annoy بستوه اوردن خشمگین کردن
to make somebody's blood boil <idiom> کسی را خیلی خشمگین کردن
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
growls خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growl خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
rub someone the wrong way <idiom> خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy پوچ سازی باطل سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
aggravated اضافه کردن خشمگین کردن
aggravates اضافه کردن خشمگین کردن
aggravate اضافه کردن خشمگین کردن
individualization تک سازی
idolization بت سازی
deflexion خم سازی
bridgework پل سازی
individuation تک سازی
retortion خم سازی
flooring کف سازی
truncation بی سر سازی
flection خم سازی
pavement کف سازی
pavements کف سازی
repk lection پر سازی
bridge building پل سازی
local anasthesia سر سازی
individualizes تک سازی
individualized تک سازی
individualised تک سازی
stylization مد سازی
individualize تک سازی
individualising تک سازی
compaction تو پر سازی
individualises تک سازی
individualizing تک سازی
padding له سازی
retortion کج سازی
lapidation سنگسار سازی
intensification پر قوت سازی
eversion واژگون سازی
wearisomeness کسل سازی
inurement معتاد سازی
landscape painting منظره سازی
invalidation باطل سازی
irksomeness کسل سازی
evisceration تهی سازی
simulation فاهر سازی
dwelling construction اپارتمان سازی
stripping برهنه سازی
exclusion محروم سازی
lapidification سنگ سازی
pacification ارام سازی
solution چاره سازی
simulation شبیه سازی
lancination پاره سازی
notification اگاه سازی
relocation جابجا سازی
inspissation غلیظ سازی
solutions چاره سازی
inflexion خم سازی خمیدگی
forgeries سند سازی
insulate عایق سازی
reduction ساده سازی
lancination مجروح سازی
roofing سقف سازی
seduction گمراه سازی
scenery صحنه سازی
implementation پیاده سازی
lamponery هجونامه سازی
forgery صورت سازی
forgery سند سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com