English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
asymmetric digital subscriber line [ADSL] خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
Other Matches
digital subscriber line [DSL] خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
digitizer مبدل آنالوگ به دیجیتال یاوسیلهای که سیگنالهای آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
analog مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
analogues مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogue مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
nonsymmetrical نامتقارن
asymmetrical نامتقارن
asymmetric نامتقارن
unsymmetrical نامتقارن
asymmetrical lift برای نامتقارن
Persian knot گره نامتقارن
senneh knot گره نامتقارن
dissymmetric substance جسم نامتقارن
asymmetrical distortion اعوجاج نامتقارن
asymmetric knot گره نامتقارن
unsymmetric thrust تراست نامتقارن
asymmetric نامتقارن بی قرینه
unbalanced line سیم انتقال نامتقارن
subscribers مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
digital دیجیتال
analog to digital انالوگ به دیجیتال
digital transmission مخابره دیجیتال
closed back بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
digital to analogue converter مبدل دیجیتال به انالوگ
analogue از حالت آنالوگ به دیجیتال
analogues از حالت آنالوگ به دیجیتال
analog digital converter مبدل انالوگ دیجیتال
A/D انالوگ به دیجیتال : مبدل قیاسی به رقمی
bits واحد اطلاعات در همه سیستمهای دیجیتال
bit واحد اطلاعات در همه سیستمهای دیجیتال
symmetric knot گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
lool لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
digitally حجم نمایش داده شده به صورت دیجیتال
crystal ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
signal کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
elements کوچکترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signalled کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
crystals ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
DSP مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
signaled کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
element کوچکترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
digitize تبدیل سیگنالهای آنالوگ به دیجیتال که قابل پردازش با کامپیوتر باشد
soundest تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sound تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sounded تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sounds تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
analog مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
level استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
levelled استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
leveled استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
levels استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
audio الگوی صوتی دیجیتال که روی دیسک ذخیره شده است
facsimiles روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimile روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
analogues مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
compacts ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
analogue مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
analog مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
compact ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
emulsion laser storage روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
hybrid circuit ترکیب مدارهای آنالوگ و دیجیتال در سیستم کامپیوتری برای رسیدن به هدف مخصوص
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
waveform تبدیل وذخیره سازی یک حالت موج به صورت عددی با استفاده از مبدل آنالوگ / دیجیتال
analogue مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
converter وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
convertor وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
adc وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
compact دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
analogues مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
convertor مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
converter مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
analog وسیلهای که سیگنال ورودی آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
T committee انجمن ANSI که استانداردهای ارتباطی دیجیتال برای آمریکا تنظیم میکند , به ویژه سرویسهای ISDN
out of step دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
images وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند
PhotoCD استاندارد ذخیره سازی نگاتیوها یا قط عات فتوگرافیک میلی متی به صورت دیجیتال روی ROM-CD
image [وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند.]
analogues ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
analogue ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
commonest مشترک
conjoint مشترک
common user مشترک
subscriber's line خط مشترک
commoners مشترک
commonality مشترک
common مشترک
commonalities مشترک
party line خط مشترک
party lines خط مشترک
participants مشترک
participant مشترک
senses حس مشترک
sensed حس مشترک
sense حس مشترک
intercommon حق مشترک
held in common مشترک
subscriber مشترک
subscribers مشترک
joint مشترک
common progarm برنامه مشترک
joint ownership مالکیت مشترک
common fronties مرز مشترک
common trait ویژگی مشترک
subscriber's number شماره مشترک
common fate سرنوشت مشترک
joint command یکان مشترک
joint force نیروی مشترک
subscriber's line خط متعلق به مشترک
common multiple مضرب مشترک
common gender جنس مشترک
joint exercise مانور مشترک
subscriber's station مرکز مشترک
joint costs هزینه مشترک
common factor عامل مشترک
common language زبان مشترک
joint costs هزینههای مشترک
joint products محصولات مشترک
joint declaration بیانیه مشترک
joint committee کمیسیون مشترک
joint demand تقاضای مشترک
synergy عمل مشترک
joint exercise تمرین مشترک
common storage حافظه مشترک
joint command فرماندهی مشترک
mutual responsibility مسئوولیت مشترک
mutual interests منافع مشترک
mutual debts دیون مشترک
jointly owned property مال مشترک
local subscriber مشترک داخلی
line termination circuit اتصال مشترک
joint account حساب مشترک
joint stock سرمایه مشترک
interrelation مناسبات مشترک
joint supply عرضه مشترک
intercommunion اقدام مشترک
intercommunion ارتباط مشترک
insurance certificate بیمه مشترک
halvers نیمه مشترک
joint zone منطقه مشترک
my and his father پدر مشترک من و او
joint resolution تصمیم مشترک
subscriber's cable کابل مشترک
common wall دیوار مشترک
common wealth مشترک المنافع
joint services خدمات مشترک
rachis دیرک مشترک
party parpet جانپناه مشترک
joint shares سهام مشترک
joint staff ستاد مشترک
joint adventure تجارت مشترک
complex fraction مخرج مشترک
complex fraction برخه مشترک
concerted action عمل مشترک
telephone subscriber مشترک تلفنی
party walls دیوار مشترک
condominium حاکمیت مشترک
condominium مالکیت مشترک
condominium حکومت مشترک
Common Market بازار مشترک
co-operation همکاری مشترک
condominium تسلط مشترک
condominiums حکومت مشترک
condominiums مالکیت مشترک
party wall دیوار مشترک
common fraction مخرج مشترک
common denominators مخرج مشترک
cooperation همکاری مشترک
common denominator مخرج مشترک
condominiums تسلط مشترک
condominiums حاکمیت مشترک
co-operation کار مشترک
factors عامل مشترک
collaboration همکاری مشترک
intersections فصل مشترک
intersection فصل مشترک
coefficients عامل مشترک
cooperative work کار مشترک
common مشترک اشتراکی
factor عامل مشترک
cooperative work همکاری مشترک
collaboration کار مشترک
joint مشترک الحاقی
joint ستاد مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com