English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
objective data دادههای واقعی
Other Matches
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
transaction data دادههای تراکنشی
objective data دادههای عینی
numeric data دادههای عددی
mechanized data دادههای ماشینی
master data دادههای اصلی
primary inputs دادههای اولیه
quantitative data دادههای کمی
tidal data دادههای کشندی
test data دادههای ازمایشی
test data دادههای ازماینده
t data دادههای ازمون
source data دادههای منبع
qualitative data دادههای کیفی
raw data دادههای اولیه
raw data دادههای خام
mass data دادههای انبوه
census data دادههای سرشماری
continuous data دادههای متوالی
data aggregate دادههای متراکم
biographical data دادههای زندگینامهای
data دادههای اماری
input data دادههای اولیه
experimental data دادههای ازمایشی
experimental data دادههای تجربی
continuous data دادههای پیوسته
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
generation data set مجموعه دادههای تولیدی
transmitted data دادههای ارسال شده
cross sectional data دادههای برش عرضی
transmitted data دادههای مخابره شده
contiguous data structure ساختار دادههای همجوار
input data معلومات یا دادههای ورودی
market information اطلاعات و دادههای بازار
active database پایگاه دادههای فعال
input data translator مترجم دادههای اولیه
administrative data processing پردازش دادههای اداری
internal data representation نمایش دادههای داخلی
computerized data base پایگاه دادههای کامپیوتری
relational database management مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
table oriented database management progr برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
hdic کنترل پیوندی دادههای سطح بالا
row مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rowed مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
record oriented database management برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
flat fuiile database management program برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
gaps فضای بین دادههای ذخیره شده
rows مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rdbms سیستم مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
high level data link control کنترل پیوند دادههای سطح بالا
gap فضای بین دادههای ذخیره شده
soft خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
softest خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
interrogations ال برای انتخاب رکوردها یا دادههای مختلف فایل
softer خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
sub- تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی
interrogation ال برای انتخاب رکوردها یا دادههای مختلف فایل
ascii فایل ذخیره شده حاوی دادههای به صورت کد ASCII
empty فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptied فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
queue لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queues لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queueing لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queued لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
real واقعی
ex post saving واقعی
essential واقعی
essentials واقعی
factual واقعی
objective واقعی
objectives واقعی
very واقعی
right واقعی
righted واقعی
factually واقعی
concrete : واقعی
righting واقعی
actuals واقعی
positive واقعی
veritable واقعی
actual واقعی
veracious واقعی
lifelike واقعی
literal واقعی
unfeigned واقعی
ex post واقعی
card-carrying واقعی
true life واقعی
McCoy واقعی
veridical واقعی
virtual واقعی
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
collections ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collection ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
colds اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
receiver ثبات ذخیره موقت برای دادههای ورودی پیش از پردازش
receivers ثبات ذخیره موقت برای دادههای ورودی پیش از پردازش
data logging ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
true power توان واقعی
actual loss زیان واقعی
actual damage خسارت واقعی
actual expenses مخارج واقعی
actual income درامد واقعی
actual load بار واقعی
actual key کلید واقعی
true slump نشست واقعی
true vertical قائم واقعی
truer واقعی حقیقی
fulfill [American] واقعی کردن
make a reality واقعی کردن
practical واقعی کارازموده
practicals واقعی کارازموده
put into practice واقعی کردن
objective value ارزش واقعی
actual cost هزینه واقعی
genuine واقعی حقیقی
actual address نشانی واقعی
truest واقعی حقیقی
actual argument نشانوند واقعی
actual parameter پارامتر واقعی
actual price قیمت واقعی
actual saving پس انداز واقعی
realised واقعی کردن
actualise [British] واقعی کردن
historical costs هزینه واقعی
actualize واقعی کردن
carry ineffect واقعی کردن
implement واقعی کردن
true form فرم واقعی
put ineffect واقعی کردن
put inpractice واقعی کردن
carry into effect واقعی کردن
make something happen واقعی کردن
realises واقعی کردن
actual self خود واقعی
actual velocity سرعت واقعی
put into effect واقعی کردن
actualize واقعی کردن
incidental expenses هزینههای واقعی
bring into being واقعی کردن
jisen مبارزه واقعی
realizing واقعی کردن
realizes واقعی کردن
realized واقعی کردن
realize واقعی کردن
realising واقعی کردن
true complement متمم واقعی
real value ارزش واقعی
real capital سرمایه واقعی
accomplish واقعی کردن
real numbers اعداد واقعی
real واقعی موجود
real costs هزینههای واقعی
real fluid سیال واقعی
real sector بخش واقعی
true complement مکمل واقعی
real mode حالت واقعی
real storage انباره واقعی
real wage مزد واقعی
real earnings درامدهای واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real score نمره واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real memory حافظه واقعی
very واقعی فعلی
bring inbeing واقعی کردن
nominal غیر واقعی
real address آدرس واقعی
matter of fact بطور واقعی
airy-fairy غیر واقعی
execute واقعی کردن
unreal غیر واقعی
true north شمال واقعی
out of pocket expenses هزینه واقعی
life size اندازه واقعی
matter-of-fact بطور واقعی
never-never غیر واقعی
carry out واقعی کردن
insubstantial غیر واقعی
down-to-earth حقیقی واقعی
down to earth حقیقی واقعی
unrealistic غیر واقعی
real income درامد واقعی
unrealistically غیر واقعی
true واقعی حقیقی
never-never land غیر واقعی
life-size اندازه واقعی
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled up صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
in the clouds <idiom> دور از زندگی واقعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com