Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
gamy
دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
Other Matches
gamey
دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
pork pies
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
pork pie
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
putrescine
ماده سمی در گوشت فاسد
How do I notice when the meat is off?
چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
scurvied
دارای خون فاسد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
green old wound
زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
carunculate
دارای گوشت پاره
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
pot-shots
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
doughface
دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
sparling
ماهی قزل الا دارای گوشت لذید
figuring
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
knickers
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to be corrupt to the bones
<idiom>
تا مغز استخوان فاسد بودن
[کسی که ذاتا فاسد است]
orthotone
که ازخود دارای تیکه باشد
hexahydrate
ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
spondee
وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
tedradynamous
دارای شش پرچمی که دوپرچمش بلندتر باشد
an idiomatic experssion
عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
club car
واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
Queen Mothers
ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
Queen Mother
ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
lagate a latere
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
topographic map
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
ox fence
اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
oxer
اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
chloramine
هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
prelatess
زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
sloe gin
عرق گندم که دارای اب میوه گوجه باشد
proceleusmatic
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
proceleusmatic foot
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
vacuole
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
spoiling
فاسد کردن فاسد شدن
spoiled
فاسد کردن فاسد شدن
spoil
فاسد کردن فاسد شدن
spoils
فاسد کردن فاسد شدن
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
biddable
دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
double-faced
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
vanity boxŠcaseŠor bag
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
trapped
زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
salami
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
coincidence circuit
یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
pomace
گوشت سیب گوشت میوه
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
hermaprodite
کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
dactyl
کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
Hanbel
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
club steak
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
Medici Mamluk rug
قالی مدیسه مملوک
[این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
vicious
فاسد
dissolute
فاسد
rotten
فاسد
perverse
فاسد
corrupting
فاسد
depraved
فاسد
corrupts
فاسد
abandoned
فاسد
peccant
فاسد
immoral
فاسد
sedition
فاسد
irregular
فاسد
rammish
فاسد
rantipole
فاسد
reprobates
فاسد
reprobate
فاسد
putrid
فاسد
reechy
فاسد
reprobatory
فاسد
roue
فاسد
untoward
فاسد
sinister
فاسد
corrupted
فاسد
spoilt
فاسد
corrupt
فاسد
defective
فاسد
peat
زن فاسد
gamey
فاسد
gamy
فاسد
villainous
فاسد
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
spoil
فاسد کردن
incorruptness
فاسد نشدگی
indecomposable
فاسد نشدنی
vitiates
فاسد شدن
highs
اندکی فاسد
invalid contract
عقد فاسد
invalid sale
بیع فاسد
invalids
نامعتبر فاسد
invalid
نامعتبر فاسد
corrosive
فاسد کننده
ruins
فاسد کردن
ruining
فاسد کردن
spoils
فاسد کردن
vitiate
فاسد کردن
spoiled
فاسد کردن
vitiate
فاسد شدن
vitiated
فاسد کردن
vitiated
فاسد شدن
vitiates
فاسد کردن
vitiating
فاسد کردن
vitiating
فاسد شدن
ruin
فاسد کردن
disintegrate
فاسد شدن
decomposable
فاسد شدنی
disintegrates
فاسد شدن
corrupt
فاسد کردن
corrupted
فاسد کردن
rotter
ادم فاسد
fox wood
چوب فاسد
viciously
بطور فاسد
corrupting
فاسد کردن
Adegenerate ( decadent ) race .
نژاد فاسد
corrupts
فاسد کردن
heretic
فاسد العقیده
spoiling
فاسد کردن
eroding
فاسد شدن
erodes
فاسد شدن
deprave
فاسد کردن
depraver
فاسد کننده
putrefactive
فاسد کننده
tainted
فاسد دارایکیفیتپائین
disintegrating
فاسد شدن
love alce
ادم فاسد
erode
فاسد شدن
eroded
فاسد شدن
rotters
ادم فاسد
heretics
فاسد العقیده
raking
بد اخلاق فاسد
vendible
پولکی فاسد
imperishable
فاسد نشدنی
incorruptible
فاسد نشدنی
perishable
فاسد شدنی
vendable
پولکی فاسد
addle
فاسد شدن
addle
فاسد کردن
rankly
بطور فاسد
cankery
فاسد کننده
rakes
بد اخلاق فاسد
rake
بد اخلاق فاسد
to be off
[British E]
فاسد شدن
to be spoiled
فاسد شدن
to be off
[British E]
فاسد کردن
to be spoiled
فاسد کردن
harlot
فاسد الاخلاق
harlots
فاسد الاخلاق
addle
گندیده فاسد
vile
فاسد بداخلاق
degenerative
فاسد کننده
viler
فاسد بداخلاق
foxed
فاسد شده
vilest
فاسد بداخلاق
high
اندکی فاسد
highest
اندکی فاسد
spoiler
فاسد سازنده
to go to the bad
فاسد شدن
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com