Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
Other Matches
shock therapy
درمان با ضربه برقی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
insulin
انسولین
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
hyperinsulinism
ازدیاد انسولین
islets of langerhans
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
remediless
بی درمان
treatments
درمان
cures
درمان
cure
درمان
remedying
درمان
treatment
درمان
remedy
درمان
clients
درمان جو
cured
درمان
immedicable
بی درمان
water cure
اب درمان
irremediable
بی درمان
therapy
درمان
client
درمان جو
remedies
درمان
natural philosophy
درمان
remedied
درمان
medicative
درمان کن
medicaments
درمان
medicament
درمان
iamatology
درمان شناسی
treated
درمان شدن
corrective therapy
درمان اصلاحی
aversion therapy
درمان اجتنابی
marriage therapy
درمان زناشویی
analytic therapy
درمان تحلیلی
incurable
بی درمان بیچاره
kinesalgia
جنبش درمان
cure all
درمان هر درد
multiple therapy
درمان تعاونی
cooperative therapy
درمان تعاونی
inpatient
تحت درمان
conjoint therapy
درمان زوجی
treats
درمان شدن
faith cure
درمان اعتقادی
interpretive therapy
درمان تفسیری
social therapy
درمان اجتماعی
hydropathist
اب درمان دان
healable
درمان پذیر
incurable
درمان ناپذیر
remediless
درمان ناپذیر
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
placebo therapy
درمان با دارونما
operable
قابل درمان
psychotherapy
درمان روانی
pithiatism
درمان تلقینی
chemotherapy
درمان دارویی
treats
درمان کردن
treat
درمان کردن
treat
درمان شدن
faith healing
درمان اعتقادی
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
physiotherapy
درمان فیزیکی
an active remedy
درمان کاری
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
remediable
درمان پذیر
relationship therapy
درمان ارتباطی
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
adjunctive therapy
درمان جنبی
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
active therapy
درمان فعال
direct therapy
درمان رهنمودی
depth therapy
درمان عمقی
aceology
درمان شناسی
treated
درمان کردن
remedy
درمان کردن
remedied
درمان کردن
electrotherapeutics
درمان برقی
remedy
درمان میزان
curative
درمان بخش
remedies
درمان میزان
remedies
درمان کردن
remedying
درمان میزان
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
remedying
درمان کردن
therapeutics
درمان شناسی
cured
درمان بخشیدن
therapeusis
درمان شناسی
supportive therapy
درمان حمایتی
cure
درمان بخشیدن
existential therapy
درمان وجودی
cures
درمان بخشیدن
treatable
قابل درمان
remedied
درمان میزان
therapeutist
درمان شناس
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
mud bath
گل مالی تن برای درمان
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
homoeopaths
جور درمان خواه
ect
درمان با تشنج برقی
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
homeopaths
جور درمان خواه
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
homeopath
جور درمان خواه
therapeutist
متخصص درمان شناسی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
head
ضربه با سر
hack
ضربه
pulsed
ضربه
pushes
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
brunt
ضربه
push
ضربه
pulse
ضربه
pushed
ضربه
butting
ضربه با سر
kicking
ضربه
kicks
ضربه با پا
kicks
ضربه
tit
ضربه
tits
ضربه
thud
ضربه
kicking
ضربه با پا
kicked
ضربه
surge
ضربه
surged
ضربه
surges
ضربه
kick
ضربه با پا
kick
ضربه
kicked
ضربه با پا
shock
ضربه
collision
ضربه
collisions
ضربه
flap
ضربه
flaps
ضربه
antiknock
ضد ضربه
butt joint
ضربه
hacks
ضربه
thuds
ضربه
thudded
ضربه
shocks
ضربه
thudding
ضربه
shocked
ضربه
hacked
ضربه
sole kick
ضربه با کف پا
bonks
ضربه بر سر
flapped
ضربه
stroking
ضربه
left
ضربه چپ
impacts
ضربه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com