English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (8 milliseconds)
English Persian
run the gauntlet <idiom> درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
Other Matches
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
perching قرارگرفتن
perches قرارگرفتن
to rangeoneself قرارگرفتن
sit قرارگرفتن
sits قرارگرفتن
perch قرارگرفتن
perched قرارگرفتن
centered درمرکز قرارگرفتن
formation ترتیب قرارگرفتن
heels درپاشنه قرارگرفتن
center درمرکز قرارگرفتن
bring up the rear <idiom> آخرهمه قرارگرفتن
centers درمرکز قرارگرفتن
centre درمرکز قرارگرفتن
centred درمرکز قرارگرفتن
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
situation of a building وضع قرارگرفتن بنا
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
disposal در معرض دید قرارگرفتن
back برپشت چیزی قرارگرفتن
backs برپشت چیزی قرارگرفتن
crowd the plate نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
setup وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
hull defilade تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
use up تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
novice جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novices جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
air start طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
problem program برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
trials آزمایش ها
tests آزمایش ها
examinations آزمایش ها
trial آزمایش
test آزمایش
quiz [American] آزمایش
examination آزمایش
untested <adj.> آزمایش نشده
blood test آزمایش خون
blood work آزمایش خون
unverified <adj.> آزمایش نشده
pass muster <idiom> آزمایش را با موفقیت
uninspected <adj.> آزمایش نشده
unexamined <adj.> آزمایش نشده
proven آزمایش شده
unevaluated <adj.> آزمایش نشده
unchecked <adj.> آزمایش نشده
unaudited <adj.> آزمایش نشده
Hewlett Packard قط عات آزمایش و چاپگرها
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
exerciser آزمایش کننده یک وسیله
oil drop experiment آزمایش قطره روغن [فیزیک]
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acceptance trial آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
stymies قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
senses آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
controls اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sense آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sensed آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
acid test آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
cases رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
rules روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
case رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
debug آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
debugged آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
analyzer وسیله آزمایش الکترونیکی که الگوهای مختلف سیگنال را نمایش میدهد
tested اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
operation آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
tests اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
fielded محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
tests آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
Hewlett Packard روش استاندارد واسط بین وسایل جانبی و یا قط عات آزمایش و کامپیوترها
crippled leapfrog test آزمایش استانداردی که از یک محل حافظه ونه محلهای متغیر استفاده میکند
saturation آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
fields محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
tested آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
test اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
tests اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tested اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
CD WO مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
tested داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tests قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tested قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
hooks نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
automatics کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
library زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
libraries زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
TDR آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
Fustat rug فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com