English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
jaw clutch coupling درگیری دندانه
Other Matches
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
rack and pinion میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
saw edged دارای لبه دندانه دندانه
serrate leaves برگهای ارهای یا دندانه دندانه
feeds روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
dentate دندانه دندانه مضرس
cut gears دندانه دندانه کردن
nick دندانه دندانه کردن
nicked دندانه دندانه کردن
nicking دندانه دندانه کردن
jaggy دندانه دندانه ناهمواری
nicks دندانه دندانه کردن
saw tooth دندانه اره ای [گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
contretemps درگیری
contentions درگیری
involvement درگیری
engagement درگیری
engagements درگیری
contention درگیری
brush with the law <idiom> درگیری با قانون
engagement درگیری با دشمن
braked قطع درگیری
brakes قطع درگیری
braking قطع درگیری
rules of engagement قوانین درگیری
self involvement خود- درگیری
brake قطع درگیری
disengagement قطع درگیری
engagements درگیری با دشمن
gear in درگیری دو چرخ دنده
cease engagement درگیری را قطع کنید
break off position نقطه قطع درگیری
set-tos مشت بازی درگیری
set-to مشت بازی درگیری
set to مشت بازی درگیری
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
coupling جفت شدگی اتصال درگیری
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
rules of engagement روشهای درگیری پدافند هوایی
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
cease engagement درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
liner باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gates فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullied درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
tied on در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
serration دندانه
cog دندانه
tooth دندانه
dented دندانه
denting دندانه
dents دندانه
cogs دندانه
serra دندانه
jag دندانه
sawtooth دندانه دندانه
saw toothed دندانه دندانه
bidentate دو دندانه
notche دندانه
nid دندانه
crenation دندانه دندانه
dentate دندانه
dentation دندانه
denticle دندانه
denticulate دندانه دندانه
serrate دندانه دندانه
indentations دندانه
nib دندانه
nibs دندانه
crinkle دندانه دندانه
crinkled دندانه دندانه
crinkles دندانه دندانه
crinkling دندانه دندانه
mordant دندانه
thread دندانه
threads دندانه
indentation دندانه
jaggies دندانه ها
nicking دندانه
cogging دندانه
notch دندانه
trifid سه دندانه
cam دندانه
sheath دندانه
undentate تک دندانه
notches دندانه
sheaths دندانه
leaf دندانه
nicks دندانه
nick دندانه
cams دندانه
peg دندانه
indented دندانه دندانه
pegs دندانه
nicked دندانه
dent دندانه
tine دندانه
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scrambles فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
depth of tooth ارتفاع دندانه
laciniated دندانه دار
denticulate دندانه دار
engrail دندانه دارکردن
zigzag soldering لحیم دندانه
serrated دندانه دار
cogged دندانه دار
laciniate دندانه دار
denticulated دندانه دار
dentation دندانه بودن
jagged دندانه دار
dentigerous دندانه دار
indent دندانه دارکردن
indenting دندانه گذاری
monodentate ligand لیگاند تک دندانه
indent دندانه گذاری
indenting دندانه دارکردن
cut teeth دندانه دارکردن
cirrate دندانه دار
cirrose دندانه دار
cirhose دندانه دار
nurl دندانه کنگره
pectinate دندانه دار
pectinated دندانه دار
indents دندانه دارکردن
dentate دندانه دار
toothier دندانه دار
cut teeth دندانه ساختن
indents دندانه گذاری
herringbone tooth دندانه ی جناغی
tooth gap شکاف دندانه
tooth profile شکل دندانه
serrulation دندانه داری
tooth form شکل دندانه
tooth flank دامنه دندانه
toothiest دندانه دار
knurled دندانه دار
tooth clearance بازی دندانه
dents دندانه بریدگی
dents دندانه کردن
dent دندانه کردن
denting دندانه بریدگی
denticulation دندانه ریز
dented دندانه بریدگی
dented دندانه کردن
toothless بدون دندانه
tooth gap فاصله دندانه
cog دندانه دارکردن
engrailed دندانه دار
knurling tool دندانه ساز
jaw clutch coupling پیوست دندانه
notched دندانه دار
indentations دندانه گذاری
gearwheel چرخ دندانه
indentation دندانه گذاری
helical tooth دندانه حلزونی
denting دندانه کردن
toothed cornice brick اجر دندانه
jaggy دندانه دار
toothy دندانه دار
tooth pitch گام دندانه
cogs دندانه دارکردن
root پای دندانه
roots پای دندانه
dent دندانه بریدگی
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
tooth plane رنده دندانه دار
gearwheel چرخ دندانه دار
toothed wheel چرخ دندانه دار
jaggedness دندانه دار بودن
brake wheel چرخ دندانه دار
sprocket دندانه دور چرخ
serrated shaft محور دندانه دار
zigzag aerial انتن دندانه ارهای
toothed wheel چرخه دندانه دار
tooth profile error خطای فرم دندانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com