Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 224 (12 milliseconds)
English	Persian
seaside	دریا کنار
seastrand	دریا کنار
seacoast	دریا کنار
Search result with all words
seafront	اسکله کنار دریا
seafronts	اسکله کنار دریا
waterside	کنار دریا
shore	کنار دریا
shores	کنار دریا
inshore	نزدیک دریا کنار
coast	کنار دریا
coasts	کنار دریا
strand	کنار دریا
strands	کنار دریا
foreshore	کنار دریا
foreshores	کنار دریا
polder	اراضی پست کنار دریا
sea dike	دیوار کنار اب دریا
water terminal	ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
waterside workmen	کارگران کنار دریا
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .	امسال تابستان می رویم کنار دریا
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
Other Matches
continental shelf	مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide	کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity	نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level	سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage	لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
lotuses	کنار
brink	کنار
lotus	کنار
bordered	کنار
brimmed	کنار
brimming	کنار
brims	کنار
side aisle	کنار
bank	کنار
banks	کنار
limit	کنار
marge	کنار
margins	کنار
margin	کنار
away	کنار
bordering	کنار
recess	کنار
recesses	کنار
waterfront	اب کنار
brim	کنار
rim	کنار
besides	کنار
verge	کنار
verges	کنار
on shore	بر کنار
lip	کنار
abutment	کنار
along side	در کنار
waterfronts	اب کنار
marginate	کنار
lote	کنار
lotos	کنار
bourne	کنار
border line	خط کنار
edges	: کنار
list	کنار
ex-	کنار
border	کنار
off	از کنار
ex	کنار
rand	کنار
along side	تا کنار
apart	کنار
edge	: کنار
rims	کنار
earmark	کنار گذاشتن
sides	سمت کنار
sheer	کنار رفتن
earmarks	کنار گذاشتن
recede	کنار کشیدن
withdrawal	کنار کشیدن
to put by	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
touchline	خط کنار زمین
lotus-eaters	کنار خوار
lotus-eater	کنار خوار
to lay aside	کنار گذاشتن
lotus eater	کنار خوار
by	نزدیک کنار
lotos eater	کنار خوار
withdrawals	کنار کشیدن
side	سمت کنار
to leave off	کنار گذاشتن
receded	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
bypassing	کنار گذار
riparian	رود کنار
put in	کنار امدن با
put away	کنار گذاردن
to set by	کنار گذاشتن
put aside	کنار گذاشتن
wayside	کنار جاده
pull away	کنار گرفتن
pt down	کنار گذاردن
roadside	کنار جاده
roadsides	کنار جاده
lotos	درخت کنار
lote	درخت کنار
lay away	کنار گذاشتن
bow out	کنار کشیدن
bypasses	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
bypass	کنار گذار
receding	کنار کشیدن
step aside	کنار رفتن
side step	کنار رفتن
side foot	ضربه با کنار پا
shipside	کنار کشتی
shipboard	کنار کشتی
bedside	کنار بستر
sideline	خط کنار زمین
sidelined	خط کنار زمین
sidelines	خط کنار زمین
sidelining	خط کنار زمین
coping	کنار امدن
floret of ray	گلچه کنار
strand	کنار رود
strands	کنار رود
by the side of the road	در کنار جاده
deposits	کنار گذاشتن
Stand asid . step aside .	کنار بایست
gravesides	در کنار آرامگاه
lotus	درخت کنار
lotuses	درخت کنار
next	جنب کنار
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
off	از روی از کنار
shelf	کنار گذاشتن
graveside	در کنار آرامگاه
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
limbo	کنار دوزخ
by the window	کنار پنجره
overrules	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
reserve	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
reserving	کنار گذاشتن
riverside	کنار رور
overrule	کنار گذاشتن
deposit	کنار گذاشتن
crash barrier	حصار کنار جاده
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
towpaths	جادهی کنار آب راه
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
jooshim	داور کنار تکواندو
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
long shore	وابسته بدریا کنار
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
barrier inspection	بازدید کنار جاده
sculls	پاروی کنار قایق
sculled	پاروی کنار قایق
ratch	کنار یا لبه کشتی
scull	پاروی کنار قایق
safety fence	جانپناه کنار راه
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
road ditch	راه آب [کنار جاده]
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
road side	کنار جاده یا خیابان
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
colocate	کنار هم قرار گرفتن
roadhouses	میخانهی کنار راه
roadhouse	میخانهی کنار راه
marshalled	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
marshaling	داوران کنار مسیر
marshaled	داوران کنار مسیر
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
marshal	داوران کنار مسیر
down the line	ضربه از کنار زمین
towpath	جادهی کنار آب راه
ex ship	تحویل در کنار کشتی
channeled	دریا
channeling	دریا
channelled	دریا
channel	دریا
sea foam	کف دریا
the blue	دریا
cuttlebone	کف دریا
on the sea	دریا
waterscape	اب دریا
ocean foam	کف آب دریا
cuttle bone	کف دریا
channels	دریا
sea	دریا
sea froth	کف دریا
seas	دریا
ground	کف دریا
overboard	در دریا
sea bed	کف دریا
d.j.'s locker	ته دریا
sepiolite	کف دریا
saltwater	اب دریا
acajou	دریا
the wave	دریا
sea foam	کف آب دریا
floods	رو د دریا
asea	در دریا
asea	به دریا
the deep	دریا
lough	اب دریا
benthos	ته دریا
main	دریا
high water	مد دریا
high tide	مد دریا
high water line	خط مد دریا
holm	دریا
spume	کف آب دریا
high tides	مد دریا
mere	دریا
merest	دریا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com