Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 304 (18 milliseconds)
English
Persian
smother
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothering
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothers
در دل نگاه داشتن خفه شدن
Search result with all words
file
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
stop
نگاه داشتن
stopped
نگاه داشتن
stopping
نگاه داشتن
stops
نگاه داشتن
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
freeze
ثابت نگاه داشتن
freezes
ثابت نگاه داشتن
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
wedge
باگوه نگاه داشتن
wedged
باگوه نگاه داشتن
wedges
باگوه نگاه داشتن
wedging
باگوه نگاه داشتن
hold
نگاه داشتن
holds
نگاه داشتن
stay
نگاه داشتن
stayed
نگاه داشتن
guard
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
tackle
نگاه داشتن
tackled
نگاه داشتن
tackles
نگاه داشتن
tackling
نگاه داشتن
stunt
کوتاه نگاه داشتن
stunting
کوتاه نگاه داشتن
stunts
کوتاه نگاه داشتن
refrain
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
refrains
نگاه داشتن
commemorate
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorate
بیادگار نگاه داشتن
commemorated
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated
بیادگار نگاه داشتن
commemorates
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorates
بیادگار نگاه داشتن
commemorating
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorating
بیادگار نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
keeps
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
retains
نگاه داشتن
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
hide
مخفی نگاه داشتن
hides
مخفی نگاه داشتن
exclude
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
excludes
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
shroud
در زیرحجاب نگاه داشتن
shrouded
در زیرحجاب نگاه داشتن
spare
برای یدکی نگاه داشتن
spare
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared
برای یدکی نگاه داشتن
spared
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
cellarage
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
enchain
در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
enwomb
در رحم نگاه داشتن
fish globe
شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
hold down
مطیع نگاه داشتن
hold over
برای اینده نگاه داشتن
impark
در محوطه نگاه داشتن
inshrine
با حرمت نگاه داشتن
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
inurn
در فرف نگاه داشتن
journalize
دفترروزانه نگاه داشتن
keep on
بازهم نگاه داشتن
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
memorialize
برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
pawl
باگیره یاعایق نگاه داشتن
pinfold
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
planch
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
preservatize
نگاه داشتن
to behave oneself
ادب نگاه داشتن
to give support to
نگاه داشتن
to hang up
نگاه داشتن
to hold any one to ransom
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
to hold in trust
بطورامانت نگاه داشتن
to hush up
ساکت نگاه داشتن
to keep any one waiting
نگاه داشتن
to keep at bay
معطل نگاه داشتن
to keep away
دور نگاه داشتن
to keep down
پایین نگاه داشتن
to keep in
نگاه داشتن
to keep in
روشن نگاه داشتن
to keep on
پیوسته نگاه داشتن
Other Matches
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to lock out
نگاه داشتن
to lay fast
نگاه داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
to put to a pause
نگاه داشتن
to keep on file
درپرونده نگاه داشتن
to keep on
روشن نگاه داشتن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
on ice
<idiom>
دور نگاه داشتن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
to lay up in a napkin
بی مصرف نگاه داشتن
to keep the pot boiling
کارهارادرجریان نگاه داشتن
to time a race
وقت مسابقهای را نگاه داشتن
to rein up
جلو اسب را نگاه داشتن
to observe the proprieties
اداب معاشرت را نگاه داشتن
Keep somebody at bay
<idiom>
[کسی را دور نگاه داشتن]
keep something at bay
<idiom>
[چیزی را دور نگاه داشتن]
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
to keep on
در نیاوردن
[نگاه داشتن]
[جامه یا کلاه]
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to trainb arms
تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
to save ones face
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
glances
نگاه نگاه مختصر
glanced
نگاه نگاه مختصر
glance
نگاه نگاه مختصر
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
ganders
: نگاه
gander
: نگاه
leer
نگاه کج
slants
نگاه کج
glimpsing
نگاه کم
slanted
نگاه کج
slant
نگاه کج
leer
نگاه چپ
view
نگاه
looks
نگاه
looked
نگاه
regards
نگاه
regarded
نگاه
regard
نگاه
look
نگاه
glimpses
نگاه کم
leered
نگاه کج
gloatingly
با نگاه
by sight
از نگاه
leers
نگاه چپ
observantion
نگاه
leers
نگاه کج
glimpse
نگاه کم
leering
نگاه چپ
leering
نگاه کج
glimpsed
نگاه کم
i say
نگاه کن
leered
نگاه چپ
look here
نگاه کن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
Peeping Toms
نگاه دزد
sheep's eye
نگاه دزدکی
oblong
نگاه ممتد
oblongs
نگاه ممتد
sheep's eyes
نگاه عاشقانه
dirty look
<idiom>
چپ چپ نگاه کردن
shim
نظر یک نگاه
at first sight
بیک نگاه
at a glance
بیک نگاه
an upward glance
نگاه سربالا
an intent look
یک نگاه مشتاقانه
an am or ous glance
یک نگاه عاشقانه
gazing
نگاه خیره
gazes
نگاه خیره
sheep's eye
نگاه عاشقانه
retrospection
نگاه به قهقرا
parthian glance
اخرین نگاه
looker
نگاه کننده
see
نگاه کردن
sees
نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.
چپ چپ نگاه کردن
look down
با نگاه از رو بردن
come-ons
نگاه دعوتآمیز
peeper
نگاه کننده
leontief table
نگاه کنید به :
keek
نگاه دزدانه
i say
نگاه کنید
to catch a glimpse of
نگاه مختصرکردن
pryingly
با نگاه دقیق
come-on
نگاه دعوتآمیز
gloatingly
با نگاه خیره
gapeseed
نگاه خیره
gazed
نگاه خیره
gape seed
نگاه خیره
gaze
نگاه خیره
glimpsing
نگاه سریع
holders
نگاه دارنده
holder
نگاه دارنده
upholders
نگاه دارنده
upholder
نگاه دارنده
kept
نگاه داشته
voyeurs
نگاه کننده
voyeur
نگاه کننده
squinny
کج کج نگاه کردن
to look on with
نگاه کردن
glaringly
با نگاه خیره
to dwell on
نگاه کردن
retrospect
نگاه به گذشته
to look daggers
چپ چپ نگاه کردن
Peeping Tom
نگاه دزد
stares
رک نگاه کردن
stared
رک نگاه کردن
glimpsing
نگاه انی
glimpses
نگاه سریع
tenable
نگاه داشتنی
leers
نگاه کج کردن
leers
نگاه دزدکی
vide infara
را نگاه کنید
to set eyes on
نگاه کردن
leering
نگاه کج کردن
leering
نگاه دزدکی
glimpse
نگاه انی
glimpse
نگاه سریع
leered
نگاه کج کردن
leered
نگاه دزدکی
glimpsed
نگاه انی
glimpsed
نگاه سریع
leer
نگاه کج کردن
leer
نگاه دزدکی
oeillade
نگاه عاشقانه
glimpses
نگاه انی
stare
رک نگاه کردن
squints
چپ نگاه کردن
regarded
نگاه کردن
regards
نگاه کردن
eying
نگاه کردن
to watch
نگاه کردن
eyeing
نگاه کردن
retrospectively
با نگاه بگذشته
peeked
نگاه دزدانه
eyes
نگاه کردن
peeking
نگاه دزدانه
eye
نگاه کردن
peeks
نگاه دزدانه
squint
چپ نگاه کردن
squinted
چپ نگاه کردن
regard
نگاه کردن
steely look
نگاه با اراده
retrospective view
[on]
نگاه به گذشته
peek
نگاه دزدانه
peeped
نگاه زیر چشمی
glared
خیره نگاه کردن
to have a look at something
بچیزی نگاه کردن
glare
خیره نگاه کردن
wifely
دارای نگاه زنانه
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
to look behind
پشت سر را نگاه کردن
gazing
بادقت نگاه کردن
glows
نگاه سوزان کردن
gazing
خیره نگاه کردن
glowed
نگاه سوزان کردن
glares
خیره نگاه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com