Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (43 milliseconds)
English
Persian
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Other Matches
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
enterprises
موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprise
موسسه یا بنگاه اقتصادی
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
pyramiding
سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
staging
اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
predicated
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicating
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lay
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
mount
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
admission
اجازه بستری
[در بیمارستان]
hospitalized prisoners
زندانیان بستری در بیمارستان
admitting
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admits
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
locating
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland
درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locates
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
establishment
موسسه
enterprise
موسسه
institution
موسسه
enterprises
موسسه
instituting
موسسه
instituted
موسسه
institute
موسسه
inst
موسسه
institutes
موسسه
establishments
موسسه
corporation
موسسه
corporations
موسسه
stablishment
موسسه
admit
بستری کردن
hospitalises
بستری کردن
hospitalization
بستری کردن
hospitalized
بستری کردن
hospitalizing
بستری کردن
hospitalize
بستری کردن
hospitalising
بستری کردن
hospitalizes
بستری کردن
hospitalised
بستری کردن
treats
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
condemns
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To stipulate.
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
treated
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
strings attached
<idiom>
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
condemning
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
ret
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
treat
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shops
موسسه کارشناسی
civilian enterprise
موسسه غیرنظامی
enterprise
موسسه اقتصادی
correctional institution
موسسه تادیبی
installation
موسسه نظامی
installations
موسسه نظامی
credit institution
موسسه اعتباری
charity
موسسه خیریه
enterprises
موسسه اقتصادی
business
موسسه بازرگانی
entities
موسسه مستقل
entity
موسسه مستقل
finance house
موسسه مالی
foundation
موسسه خیریه
bindery
موسسه صحافی
economic unit
موسسه دولتی و ...
foundress
موسسه بانیه
installation property
مایملک موسسه
businesses
موسسه بازرگانی
pawnshop
موسسه رهنی
charitable institution
موسسه خیریه
translation agency
موسسه ترجمه
discount house
موسسه تنزیل
charities
موسسه خیریه
commitments
بستری کردن اجباری
commitment
بستری کردن اجباری
utilised
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
carriers
موسسه حمل و نقل
financial intermediary
موسسه مالی واسطه
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
consolidation
ادغام دو یا چند موسسه
charles babbage institute
موسسه چارلز بابیج
shipping agent
موسسه حمل کالا
consolidation
ادغام دو یاچند موسسه
nonprofit firm
موسسه غیر انتفاعی
establishment
موسسه دسته کارکنان
social service
موسسه تعاون اجتماعی
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
institute of materials management
موسسه مدیریت مواد
social welfare
موسسه رفاه اجتماعی
jobholder
عضو ثابت موسسه
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
joint enterprise
موسسه اقتصادی مشترک
carrier
موسسه حمل و نقل
wiring
موسسه سیم سازی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
establishments
موسسه دسته کارکنان
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
to ingratite oneself
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
commented
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
firms
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firm
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
clearinghouse
موسسه تهاتری لندن انبار
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
firmest
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
principals
رئیس موسسه اثاثه ارثی
firmer
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
american national standards institute
موسسه ملی استانداردهای امریکا
to register
[with a body]
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
legalizing
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
outsider
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
corporations
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
corporation
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
interoffice
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
haute couturer
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
outsiders
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
natarize
محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
entrepreneurs
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneur
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
net net worth
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
house organ
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
colony
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
ieee
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
combination
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
iee /s 00
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
declare
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com