English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
operand دستور اجرایی عمل کننده
Other Matches
execute statement دستور اجرایی
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
virus برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
viruses برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
administrative اجرایی
administrant اجرایی
ministerial اجرایی
executives اجرایی
executive اجرایی
executive committee هیات اجرایی
command of execution ریاست اجرایی
technical اصولی اجرایی
operating agency قسمت اجرایی
executive program برنامه اجرایی
operating program برنامه اجرایی
functional team تیم اجرایی
executive agent عامل اجرایی
executional requirement شرائط اجرایی
e. power نیروی اجرایی
executive agent شعبه اجرایی
executing agency شعبه اجرایی
feasability study مطالعات اجرایی
executive system سیستم اجرایی
execute statement حکم اجرایی
executive routine روال اجرایی
executable statement جمله اجرایی
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
sanctions ضمانت اجرایی قانون
tax administration مسائل اجرایی مالیات
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
executive by law ایین نامه اجرایی
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
sanction ضمانت اجرایی قانون
cryptochannel سیستم اجرایی رمز
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
escrow اجرایی پیدا میکند
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
executive افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
Politburo کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
Politburos کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
executives افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
self- برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
executive agreement موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
regulation دستور
commanded دستور
command دستور
direction دستور
commandments دستور
commands دستور
order دستور
rule دستور
instructions دستور
instruction دستور
say so دستور
say-so دستور
commandment دستور
formula دستور
formulae دستور
prescription دستور
programs دستور
precept دستور
formulas دستور
program دستور
prescriptions دستور
prescript دستور
precepts دستور
enjoinment دستور
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com