English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (2 milliseconds)
English Persian
order دستور سفارش
Search result with all words
order سفارش دادن دستور دادن
order دستور دادن سفارش
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
Other Matches
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
ordering costs هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
indents سفارش
enjoinment سفارش
reference سفارش
indent سفارش
order سفارش
indenting سفارش
enjoins سفارش کردن به
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
call the shots <idiom> سفارش دادن
asking and ordering درخواست و سفارش
enjoining سفارش کردن به
indents سفارش دادن
indenting سفارش دادن
enjoined سفارش کردن به
letter of recommendation سفارش نامه
enjoin سفارش کردن به
indent سفارش دادن
Put in a good word for me. سفارش من رابکن
processing of the order انجام سفارش
engaged سفارش شده
conditional order سفارش مشروط
commendation سفارش تقدیر
order format قالب سفارش
order for goods سفارش کالا
economic order quantity حد مطلوب سفارش
factory order سفارش ساخت
order سفارش دادن
outwork سفارش به بیرون
blanket order سفارش کلی
place an order سفارش دادن
ordering سفارش دهی
trial order سفارش ازمایشی
acknowledgement of order تصدیق سفارش
acknowledgement of order تایید سفارش
back order سفارش معوق
purchase order سفارش خرید
send away for سفارش دادن
modification order سفارش اصلاحی
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
reorder level سطح سفارش مجدد
reorder point نقطه سفارش مجدد
indents سفارش رسیده از خارج
open indent سفارش خرید باز
bespeak ازپیش سفارش دادن
lead time زمان انجام سفارش
re order سفارش دوم باره
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
reorder cost هزینه سفارش مجدد
custom-made سفارش داده شده
custom made سفارش داده شده
reorder interval زمان بین دو سفارش
dispatch order سفارش حمل سریع
indents سفارش درخواست کردن
ordered سفارش داده شده
order processing time زمان انجام سفارش
engages از پیش سفارش دادن
indent سفارش درخواست کردن
engage از پیش سفارش دادن
outwork سفارش به خارج از شرکت
to book something چیزی را سفارش دادن
order time زمان سفارش کالا
reorder دوباره سفارش دادن
indenting سفارش رسیده از خارج
indent سفارش رسیده از خارج
order processing time مدت انجام سفارش
indenting سفارش درخواست کردن
ordering costs هزینههای مربوط به سفارش کالا
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
order سفارش دادن تنظیم کردن
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
a la carte جداجدا سفارش داده شده.
mail order سفارش کالا بوسیله پست
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
testimonial سفارش وتوصیه رضایت نامه
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
testimonials سفارش وتوصیه رضایت نامه
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
order سفارش دادن کالا یا جنس
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
procurement lead time زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
cost plus contracts قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
canvassing جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
computerised ordering systems سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
instructions دستور
instruction دستور
say-so دستور
say so دستور
regulation دستور
formulas دستور
formulae دستور
program دستور
prescription دستور
order دستور
rule دستور
enjoinment دستور
programs دستور
prescriptions دستور
commandments دستور
commandment دستور
direction دستور
precept دستور
precepts دستور
commanded دستور
formula دستور
command دستور
prescript دستور
commands دستور
recipes خوراک دستور
directives دستور دهنده
formulary دستور نامه
field manual دستور رزمی
programs برنامه دستور
commandment دستور خدا
execute statement دستور اجرایی
to give instractions دستور دادن
enforcement order دستور اجرا
embedded code دستور چاپگر
program برنامه دستور
regulation دستور قانون
programme دستور نقشه
directs : دستور دادن
commandments دستور خدا
statement number شماره دستور
recipe خوراک دستور
blanket order دستور کلی
laying instruction دستور نصب
intuit دستور دادن
superior order دستور مافوق
job order دستور کار
technical manual دستور فنی
grammer دستور زبان
gramarey دستور زبان
programs دستور کار
generative grammar دستور زایشی
programmes دستور نقشه
permission دستور پروانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com