English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
Other Matches
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
routines برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
tinkering سرهم بندی
patchery سرهم بندی
botchery سرهم بندی
fiddle around <idiom> سرهم بندی
snow job سرهم بندی
patching سرهم بندی
tinkered سرهم بندی
tinker سرهم بندی
tinkers سرهم بندی
patchboard تخته سرهم بندی
flimflam سرهم بندی کردن
patch cord سیم سرهم بندی
identikits سرهم بندی شده
ersatz سرهم بندی شده
slub سرهم بندی کردن
identikit سرهم بندی شده
patch panel تابلوی سرهم بندی
to knock together سرهم بندی کردن
shake up سرهم بندی دگرگونی
shake-up سرهم بندی دگرگونی
shake-ups سرهم بندی دگرگونی
railroads سرهم بندی کردن
bungles سرهم بندی کردن
railroad سرهم بندی کردن
bungling سرهم بندی کردن
bungled سرهم بندی کردن
bungle سرهم بندی کردن
bunlge سرهم بندی کردن
jerry build سرهم بندی کردن
padding حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
pad character حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
packets بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
what a pretty mess he made خوب سرهم بندی کرد
to patch up خواباندن سرهم بندی کردن
foozle بدزدن سرهم بندی کردن
slubber نخ نیم تاب سرهم بندی کردن
fudges نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudging نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudge نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudged نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
patterns ردیف بندی
pattern ردیف بندی
scanner وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
TCP مین میکند. این پروتکل داده ها را به صورت بسته در می آورد و خطای آنها را بررسی میکند
excavators دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
excavator دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
bar bender دستگاهی که میل گرد را خم میکند
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
colonnades ستون بندی ردیف درخت
colonnade ستون بندی ردیف درخت
hydromatic دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
marigraph دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
reading wand دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
actinograph دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
atomizer دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomisers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
hollerith code سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
covers بسته بندی
coverings بسته بندی
packaging بسته بندی
packing بسته بندی
package بسته بندی
packaged بسته بندی
packages بسته بندی
dunnage بسته بندی
cover بسته بندی
franking machine دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
uart Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
wisp بسته بقچه بندی
packing بسته بندی کردن
put-up بسته بندی کردن
parcel بسته بندی کردن
parcels بسته بندی کردن
all-expense tour مسافرت بسته بندی
package holiday مسافرت بسته بندی
put up بسته بندی کردن
export packing بسته بندی صادراتی
wisps بسته بقچه بندی
case numbers شماره بسته بندی
stripping بسته بندی کردن
package tour مسافرت بسته بندی
pack بسته بندی کردن
parceling بسته بندی کردن
packaging cost هزینه بسته بندی
packed بسته بندی شده
straws پوشال بسته بندی
straw پوشال بسته بندی
trade pack بسته بندی تجاری
wraps بسته بندی کردن
wrap بسته بندی کردن
packets بسته بندی کردن
packet بسته بندی کردن
palletized بسته بندی شده
packing list صورت بسته بندی
packing density تراکم بسته بندی
pre packing بسته بندی از قبل
packs بسته بندی کردن
packing note فهرست بسته بندی
packing note گواهی بسته بندی
packing list فهرست بسته بندی
to huddle up a piece of work کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
packinghouse محل بسته بندی اجناس
shipping marks علامتهای روی بسته بندی
wrappers بسته بندی کاغذ روپوش
packages قوطی بسته بندی کردن
packaged قوطی بسته بندی کردن
package قوطی بسته بندی کردن
locker paper کاغذ بسته بندی اغذیه
pre-packed ازقبل بسته بندی شده
contents note فهرست محتوای بسته بندی
packingplant محل بسته بندی اجناس
food packet جیره بسته بندی شده
expendable packing بسته بندی یکبار مصرف
wrapper بسته بندی کاغذ روپوش
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
impaction بهم فشردگی بسته بندی
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
bumbled اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash. کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bollix سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbles اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
linear روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
movable نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
wrappers لفاف بسته بندی جلد کتاب
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
dockets لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketed لیست محتوای بسته بندی برچسب
docket لیست محتوای بسته بندی برچسب
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
case marks علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
wrapper لفاف بسته بندی جلد کتاب
docketing لیست محتوای بسته بندی برچسب
frequency تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequencies تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
corrugated cardboard مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
bulk stock ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
unpack غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacks غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
vamp وصله کردن سرهم بندی کردن
kraft کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
tagboard مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
cases جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
case جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
delays یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying یچ بسته به دیگری عبور میکند
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
bell conveyor دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
interfaces یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface یچ بسته که با جریان داده کار میکند
packet یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
packets یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
pastes سر هم کردن سرهم بندی کردن
paste سر هم کردن سرهم بندی کردن
pasted سر هم کردن سرهم بندی کردن
pasting سر هم کردن سرهم بندی کردن
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
X. استاندارد CCITT که ارتباط بین ترمینال و شبکه تنظیم بسته برقرار میکند
unpack حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacks حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacking حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
intersectional وابسته بمحل تقاطع
stripped علامت گذاری شده بسته بندی شده
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
tare وزن بسته بندی وزن وسیله حمل
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
picketed اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com