Total search result: 207 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
chaser |
دنبال کننده |
chasers |
دنبال کننده |
tracker |
دنبال کننده |
trackers |
دنبال کننده |
continuator |
دنبال کننده |
pursuant |
دنبال کننده |
|
|
Search result with all words |
|
tagger |
تنکه دنبال کننده |
Other Matches |
|
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
parsmip nose |
دنبال چه |
dangler |
دنبال رو |
rear |
دنبال |
pursuits |
دنبال |
philanderer |
زن دنبال کن |
pope's nose |
دنبال چه |
player [American E] |
زن دنبال کن |
pick-up artist |
زن دنبال کن |
pickup artist |
زن دنبال کن |
attachment |
دنبال |
reared |
دنبال |
rearing |
دنبال |
rears |
دنبال |
philanderers |
زن دنبال کن |
in the wake of |
در دنبال |
pursuit |
دنبال |
roil |
دنبال هم دویدن |
to give chase |
دنبال کردن |
courses |
:دنبال کردن |
coursed |
:دنبال کردن |
course |
:دنبال کردن |
continues |
دنبال کردن |
reopen |
دنبال کردن |
reopened |
دنبال کردن |
tandom connection |
اتصال دنبال هم |
dogging |
دنبال کردن |
dog |
دنبال کردن |
track |
دنبال کردن |
tracks |
دنبال کردن |
chased |
دنبال کردن |
give chase |
دنبال کردن |
graph follower |
دنبال گر گراف |
reopening |
دنبال کردن |
reopens |
دنبال کردن |
pursued |
دنبال کردن |
traced |
دنبال کردن |
What are you looking for ? |
دنبال چی؟ می گردی ؟ |
pursuing |
دنبال کردن |
dogs |
دنبال کردن |
trace |
دنبال کردن |
traces |
دنبال کردن |
pursues |
دنبال کردن |
chase |
دنبال کردن |
continue |
دنبال کردن |
pursue |
دنبال کردن |
chasing |
دنبال کردن |
He is looking for trouble. |
دنبال شر می گردد |
tracked |
دنبال کردن |
chases |
دنبال کردن |
to follow ones nose |
دنبال قسمت خودرفتن |
One must let sleeping dogs lie. |
دنبال شر نباید رفت |
run close |
سخت دنبال کردن |
To follow up (trace) a matter (case). |
موضوعی را دنبال کردن |
dogs |
مثل سگ دنبال کردن |
To be on someone trail. To trace someone. |
رد کسی را دنبال کردن |
to pursue a plan |
نقشهای را دنبال کردن |
to run on chapters |
فصل ها را دنبال هم انداختن |
hitch one's wagon to a star <idiom> |
دنبال هدف رفتن |
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> |
دنبال روی دیگری |
stick with <idiom> |
دنبال کردن کاری |
ask for trouble <idiom> |
دنبال دردسر گشتن |
let sleeping dogs lie <idiom> |
[دنبال دردسر نگرد] |
look (someone) up <idiom> |
به دنبال کسی گشتن |
careerism |
دنبال کردن شغل |
pound the pavement <idiom> |
دنبال کار گشتن |
tows |
دنبال خود کشیدن |
tow |
دنبال خود کشیدن |
phliander |
دنبال زنی افتادن |
attends |
از دنبال امدن منتظرشدن |
attending |
از دنبال امدن منتظرشدن |
attend |
از دنبال امدن منتظرشدن |
hunt down |
دنبال کردن و گرفتن |
follow the ball |
دنبال توپ فرستادن |
dogging |
مثل سگ دنبال کردن |
dog |
مثل سگ دنبال کردن |
look (something) up <idiom> |
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن |
pursuit of happiness |
به دنبال رضایت خاطر [خرسندی] |
philander |
زن بازی کردن دنبال زن افتادن |
fool's errands |
فرستادن دنبال نخود سیاه |
fool's errand |
فرستادن دنبال نخود سیاه |
practise or tice |
دنبال کردن مشق دادن |
I sent him on an errand. |
اورا دنبال یک کاری فرستادم |
I'll look into the matter. |
من موضوع را دنبال خواهم کرد. |
To go about ones business. |
دنبال کار خود رفتن |
to always look for things to find fault with |
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن |
to run any one hard |
کسیرا سخت دنبال کردن |
to hang on the rear |
برای حمله دنبال کردن |
to pursue pleasure |
دنبال خوش گذرانی رفتن |
tracked |
دنبال کردن یک مسیر به درستی |
track |
دنبال کردن یک مسیر به درستی |
sink one's teeth into <idiom> |
با جدیت دنبال کاری رفتن |
follow out |
اخذ نتیجه دنبال کردن |
tracks |
دنبال کردن یک مسیر به درستی |
I am looking for work ( ajob). |
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم |
We are hunting for a vacant flat. |
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم |
career woman |
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند |
run down |
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس |
run-down |
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس |
rungs |
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس |
entrain |
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار |
to keep at some work |
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن |
the police are on his track |
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند |
backing up the wrong tree <idiom> |
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن] |
reoccupy |
دنبال کردن دوباره بدست اوردن |
The dinner will be followed by a concert. |
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود. |
career women |
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند |
canvassing |
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن |
follow through |
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی |
bargain hunter |
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد. |
to search [for] [someone] |
دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس] |
canvassed |
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن |
gaze hound |
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو |
lay deacon |
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند |
to be after somebody |
پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی] |
canvasses |
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن |
To fetch and varry for someone . |
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن |
canvass |
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن |
columns |
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند |
column |
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند |
follow up |
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن |
They are openly seeking his being sacked. |
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند. |
coach dog |
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند |
He sought, if without much success, a social policy. |
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود. |
rompish |
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن |
fetched |
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند |
rompy |
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن |
fetches |
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند |
fetch |
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند |
functioned |
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود |
function |
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود |
functions |
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود |
pot-boiler |
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود |
pot boiler |
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود |
pot-boilers |
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود |
illegal |
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند |
paths |
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد |
path |
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد |
find |
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد |
finds |
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد |
sea anchor |
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
scalar |
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند |
interrupt |
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند |
interrupting |
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند |
interrupts |
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
sag wagon |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
anti- |
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند |
pursue |
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن |
interactive |
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند |
pursuing |
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن |
pursued |
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن |
pursues |
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن |
convention |
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند |
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. |
به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود. |
conventions |
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند |
salami technique |
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |