English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English Persian
antique wash دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
Other Matches
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
Antiguated آنتیک ،کهنه،قدیمی
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
post knotting پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
emblazonry جلوه دادن
to set off جلوه دادن
set off جلوه دادن
show off جلوه دادن
to put forward جلوه دادن
show-off جلوه دادن
show-offs جلوه دادن
highlighting جلوه دادن
blazon جلوه دادن منتشرکردن
cut a figure خود را جلوه دادن
willful misrepresentation عمدا" بد جلوه دادن
give oneself away <idiom> گناهکار جلوه دادن
worsens بدتر جلوه دادن
talk through one's hat <idiom> بزرگ جلوه دادن
worsening بدتر جلوه دادن
worsened بدتر جلوه دادن
worsen بدتر جلوه دادن
dwarfs کوتاه جلوه دادن
dwarfed کوتاه جلوه دادن
image enhancement جلوه دادن تصویر
dwarf کوتاه جلوه دادن
make over <idiom> بی تفاوت جلوه دادن
dwarfing کوتاه جلوه دادن
display highlighting جلوه دادن تصویر
legitimises منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized منطقی و معقول جلوه دادن
journalese بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
flower design طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
loomed بزرگ جلوه کردن رفعت
looms بزرگ جلوه کردن رفعت
loom بزرگ جلوه کردن رفعت
looming بزرگ جلوه کردن رفعت
parallelling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
aging کهنه کردن
ages کهنه کردن
age کهنه کردن
antiquate کهنه کردن
burning دوارشور کردن فرش جهت کهنه کردن ظاهر آن
to pick rags کهنه برچینی کردن
hach زیاداستعمال کردن کهنه
vetted بیطاری کردن کهنه سرباز
vets بیطاری کردن کهنه سرباز
vet بیطاری کردن کهنه سرباز
clout پارچه کهنه کهنه
clouting پارچه کهنه کهنه
clouted پارچه کهنه کهنه
clouts پارچه کهنه کهنه
purges پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
revivalist movement جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
rehashes بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
purged پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
purge پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
rehashed بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
old red sandstone سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
shows جلوه
gorgeous با جلوه
flourish جلوه
showed جلوه
show جلوه
smarts جلوه گر
flourishes جلوه
smarting جلوه گر
bravery جلوه
lustrous پر جلوه
flourished جلوه
manifestations جلوه
showy پر جلوه
manifestation جلوه
resplendent پر جلوه
flaunt جلوه
smart جلوه گر
expression جلوه
flaunted جلوه
smarted جلوه گر
showing جلوه
smartest جلوه گر
flaunting جلوه
smarter جلوه گر
glitzier پر جلوه
sight جلوه
seeming جلوه
expressions جلوه
flaunts جلوه
glitzy پر جلوه
glitziest پر جلوه
sights جلوه
gaily پر جلوه
showings جلوه
meretriciousness جلوه
glitz هر چیز پر جلوه
coloratura زیر و بم و جلوه
coloraturas زیر و بم و جلوه
displayed جلوه نمایاندن
withers جلوه گاه
resplendency درخشندگی جلوه
pomposity جلوه وشکوه
luster جلوه درخشش
resplendence درخشندگی جلوه
flashily جلوه کنان
displaying جلوه نمایاندن
gloss جلوه فاهر
emotional expression جلوه هیجانی
to show up جلوه گر شدن
panache خودنمایی جلوه
display جلوه نمایاندن
displays جلوه نمایاندن
self display جلوه گری
exhibitive جلوه دهنده
lustre جلوه درخشش
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
urban bundle بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
parading نمایش با شکوه جلوه
lustre درخشیدن جلوه داشتن
parades نمایش با شکوه جلوه
flash بروز ناگهانی جلوه
flashed بروز ناگهانی جلوه
paraded نمایش با شکوه جلوه
parade نمایش با شکوه جلوه
looms جلوه گری ازدور
loom جلوه گری ازدور
looming جلوه گری ازدور
luster درخشیدن جلوه داشتن
loomed جلوه گری ازدور
flashes بروز ناگهانی جلوه
gaudiness خودنمائی جلوه فروشی
finicking جلوه فروش مشکل پسند
blazonry نمایش و جلوه هنری پرشکوه
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
gray کهنه
fogram کهنه
obsolescence کهنه گی
behindhand کهنه
pokier کهنه
musty کهنه
olden کهنه
crusted کهنه
timeworn کهنه
pokey کهنه
dowdy کهنه
weatherbeaten کهنه
pokiest کهنه
tatters کهنه
ragged کهنه
tacky کهنه
knacker کهنه خر
obsolescent کهنه
old-fashioned کهنه
archaic کهنه
kettle holder کهنه
worn-out کهنه
worn out کهنه
by gone کهنه
poky کهنه
worm eaten کهنه
weatherworn کهنه
trite کهنه
outworn کهنه
rag کهنه
wads کهنه
lint کهنه
wadding کهنه
fustier کهنه
antiques کهنه
age-old کهنه
dossil کهنه
antique کهنه
out of d. کهنه
fusty کهنه
antiquated کهنه
fustiest کهنه
shabbly کهنه
stale کهنه
trity کهنه
rags کهنه
obsolete کهنه
rungs کهنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com