Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
rejuvenation
دوباره جوان سازی
Other Matches
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
rejuvenation
جوان سازی
reconstructions
دوباره سازی
remake
دوباره سازی
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstruction
دوباره سازی
remakes
دوباره سازی
re construction
دوباره سازی
refresh circuitry
مدار دوباره سازی
remake
هر چیز دوباره سازی شده
remakes
هر چیز دوباره سازی شده
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
CD WO
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
refresh rate
تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
circulating
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
callan
جوان
callant
جوان
frying
جوان
moll
زن جوان
dell
زن جوان
youth
جوان
adolescent
جوان
adolescents
جوان
lasses
زن جوان
fries
جوان
youths
جوان
fry
جوان
juvenescent
نو جوان
beardless
جوان
molls
زن جوان
lass
زن جوان
younger
جوان
young persons
جوان
young
جوان
yoth
جوان
dells
زن جوان
swain
جوان روستایی
young and old
پیر و جوان
puss
دخترک زن جوان
gigolo
جوان جلف
floozy
زن جوان بوالهوس
to die young
جوان مردن
snot
جوان گستاخ
young population
جمعیت جوان
young smith
اسمیت جوان
youngish
جوان وار
juvenescent
جوان شونده
lionet
شیر جوان
peachick
جوان خودفروش
ephebophilia
جوان خواهی
gigolos
جوان جلف
youngish
نسبتا جوان
insenescible
همیشه جوان
playboys
جوان عیاش
beau
جوان شیک
boyo
پسربچه جوان
youthful
جوان باطراوت
playboys
جوان دخترباز
immature soil
خاک جوان
nagged
اسب جوان
juvenescent
تازه جوان
nag
اسب جوان
nags
اسب جوان
playboy
جوان دخترباز
punks
جوان ولگرد
playboy
جوان عیاش
punk
جوان ولگرد
yong lion
شیر جوان
trull
دختر جوان
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
juvenescence
حالت جوان شدن
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
sow
ماده خوک جوان
sowed
ماده خوک جوان
hooligan
جوان اوباش صفت
fillies
دختر شوخ و جوان
yoth
شخص جوان جوانمرد
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
filly
دختر شوخ و جوان
hooligans
جوان اوباش صفت
young turk
افسر جوان افراطی
youth
شباب شخص جوان
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
youths
شباب شخص جوان
sows
ماده خوک جوان
agerasia
پیر جوان نما
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
junker
جوان نجیب زاده المانی
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com