Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
double
دو برابر بزرگتر
doubled
دو برابر بزرگتر
doubled up
دو برابر بزرگتر
Search result with all words
clout
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
ge
بزرگتر از یا برابر با
Other Matches
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
gt
بزرگتر از
bigger
بزرگتر
nonus
بزرگتر
majored
بزرگتر
Sr
بزرگتر
pre eminent
بزرگتر
greater
بزرگتر
elder
بزرگتر
greater than
بزرگتر از
doyens
بزرگتر
majoring
بزرگتر
major
بزرگتر
doyen
بزرگتر
headman
بزرگتر
seniors
بزرگتر
senior
بزرگتر
headmen
بزرگتر
majordomo
بزرگتر خانه
macronucleus
هسته بزرگتر
expand
بزرگتر کردن
superior number
عدد بزرگتر
samuel sen
سموئیل بزرگتر
paramount
برتر بزرگتر
oversize
بزرگتر از اندازه
increase
بزرگتر شدن
increased
بزرگتر شدن
increases
بزرگتر شدن
brown major
براون بزرگتر
over size
بزرگتر از اندازه
Big Brother
برادر بزرگتر
bigbrother
برادر بزرگتر
expanding
بزرگتر کردن
expands
بزرگتر کردن
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
whopper
از اندازه بزرگتر عظیم
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
whoppers
از اندازه بزرگتر عظیم
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
feck
سهم بزرگتر اکثریت
to increase
[to, by]
بزرگتر شدن
[به مقدار]
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
macrogamete
سلول جنسی ماده بزرگتر
positive
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
Do you have anything bigger?
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
improper fraction
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
satellites
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
overloads
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloaded
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overload
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overslaugh
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
superscript
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
to inlay a printed page
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
carried
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflows
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflowed
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflow
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carried
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
chaining
به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
serial
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
milk disk
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
excess
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
excesses
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gains
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gain
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
gained
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
subset
مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
sub domain
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
building block principle
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
doubled up
دو برابر
equaled
برابر
doubled
دو برابر
equal
برابر
he is twice the man he was
دو برابر
homological
برابر
identical
برابر
level with each other
برابر
equipollent
برابر
equaling
برابر
as much a
دو برابر
even
<adj.>
برابر
breast
برابر
bracketed
برابر
vs
در برابر
decuple
ده برابر
tantamount
برابر
eq
برابر با
equals
برابر
equalling
برابر
equalled
برابر
euqal
برابر
double
دو برابر
abreast
برابر
triples
سه برابر
squared
برابر
tripled
سه برابر
triple
سه برابر
for
در برابر
square
برابر
sixfold
شش برابر
one fold
یک برابر
one hundred times as many
صد برابر
squares
برابر
versus
در برابر
sextuple
شش برابر
paripassu
برابر
symmetric
برابر
ninefold
نه برابر
squaring
برابر
breasts
برابر
tenfold
ده برابر
opposite
برابر
opposites
برابر
threefold
سه برابر
three fold
سه برابر
tripling
سه برابر
two fold
دو برابر
overlaying
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlay
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
dead even
دقیقا برابر
reduplicate
دو برابر کردن
antitheses
برابر نهاده
senary
شش برابر ششگانه
doubled up
: دو برابر دوتا
doubled up
دو برابر کردن
doubled
اندازه دو برابر
level out
برابر کردن
doubled up
اندازه دو برابر
sevenfold
هفت برابر
manifold
چند برابر
septuple
هفت برابر
quintuple
پنج برابر
quadraple
چهار برابر
fair play
شرایط برابر
octuple
هشت برابر
leveller
برابر کننده
fivefold
پنج برابر
nip and tuck
تقریبا برابر
under the same conditions
شرایطی برابر
money worth
برابر پول
humbled to the dust
باخاک برابر
millionfold
یک میلون برابر
water resistant
مقاوم در برابر اب
prallelize
برابر کردن
leveler
برابر کننده
EC
پیشوند برابر با ex-
mustn't
برابر است با not must
eualize
برابر کردن
equalze
برابر کننده
antithesis
برابر نهاده
trebly
بطور سه برابر
against payment
در برابر پول
anti thesis
برابر نهاد
peer to each other
برابر با یکدیگر
parallelize
برابر کردن
triple precision
با دقت سه برابر
sextuple
شش برابر کردن
triple precision
دقت سه برابر
triplex
سه برابر کردن
identical
کاملا" برابر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com