Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
buffer duo
دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
Other Matches
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
limitrophe
مجاور مرزی مجاور
adjacent rows
ردیف های مجاور
[رج های مجاور]
coterminous
مجاور
vicinity
مجاور
adjoining
مجاور
nigh
مجاور
conterminous
مجاور
adjacent
مجاور
nearby
مجاور
circumjucent
از هر سو مجاور
appressed
مجاور
next
مجاور
neighbouring
مجاور
vicinal
مجاور
vicinage
مجاور
neighbor
مجاور
near by
مجاور
contiguous
مجاور
proximal
مجاور
abutting
مجاور
vicinal dihalide
دی هالید مجاور
graveside
مجاور قبر
adjoins
مجاور بودن
abuting surface
سطح مجاور
aduacent sound
صدای مجاور
adjacent
مجاور همسایه
abuttals
زمین مجاور
adjoined
مجاور بودن
adjoin
مجاور بودن
adjacent lines
خطهای مجاور
adjacent video
ویدئو مجاور
anal
مجاور مقعد
gravesides
مجاور قبر
paranephric
مجاور کلیه
border
مجاور بودن
bordered
مجاور بودن
proximal stimulus
محرک مجاور
collateral
همسایه مجاور
against
پیوسته مجاور
neighbors
نزدیک مجاور
neighbour
نزدیک مجاور
neighbours
نزدیک مجاور
bordering
مجاور بودن
contiguous zone
منطقه مجاور
adjoining
نزدیک مجاور
parahepatic
مجاور کبد
abuttal
زمین مجاور
guiding
عضلات کمکی مجاور
monkey chatter
تداخل کانال مجاور
surrounding
احاطه کننده مجاور
allele
ژنهای ناهمسان مجاور
adjacent point
نقطه های مجاور
anchimeric assistance
کمک گروه مجاور
colocate
در مجاور هم قرار دادن
adjacent channel interfernce
تداخل کانال مجاور
appressed
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
nips
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
hydro
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
dotting
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
overlap tell
رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
contiguous
فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dot
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
induce
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room .
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
inducing
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
triangulation
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
abutted
مماس بودن مجاور بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Herati pattern
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
euqal
برابر
as much a
دو برابر
three fold
سه برابر
threefold
سه برابر
equalling
برابر
equals
برابر
even
<adj.>
برابر
tenfold
ده برابر
equalled
برابر
equal
برابر
equipollent
برابر
equaled
برابر
eq
برابر با
sextuple
شش برابر
decuple
ده برابر
sixfold
شش برابر
vs
در برابر
opposites
برابر
opposite
برابر
breasts
برابر
double
دو برابر
square
برابر
squared
برابر
squares
برابر
doubled
دو برابر
tantamount
برابر
symmetric
برابر
abreast
برابر
bracketed
برابر
two fold
دو برابر
equaling
برابر
identical
برابر
doubled up
دو برابر
breast
برابر
level with each other
برابر
tripled
سه برابر
triples
سه برابر
for
در برابر
tripling
سه برابر
ninefold
نه برابر
triple
سه برابر
paripassu
برابر
versus
در برابر
he is twice the man he was
دو برابر
one fold
یک برابر
one hundred times as many
صد برابر
homological
برابر
squaring
برابر
sidewalks
پیاده رو
paths
پیاده رو
sidewalk
پیاده رو
walked
پیاده رو
peripatetic
پیاده رو
dismounted
پیاده
infantry
پیاده
walkway
پیاده رو
walkways
پیاده رو
on of
پیاده
pavements
پیاده رو
pavement
پیاده رو
pignorate
پیاده
walk
پیاده رو
footpath
پیاده رو
footpaths
پیاده رو
pedestrian
پیاده
pedestrians
پیاده
foot slogger
پیاده
footer
پیاده رو
side walk
پیاده رو
ganway
پل پیاده رو
pedestrian bridge
پل پیاده رو
footway
پیاده رو
walks
پیاده رو
path
پیاده رو
afoot
پیاده
infantry man
پیاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com