English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
excess stock ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
Other Matches
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
build-up جمع کردن ذخایر
build up جمع کردن ذخایر
build-ups جمع کردن ذخایر
rich text format روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
to become a necessity لزوم پیدا کردن
superaddition بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superadd بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
droppers قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
outstay بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
hook کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
stores ذخایر
ordnance ذخایر
augmentation تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
war reserves ذخایر جنگی
keeping ذخایر یکانها
beach reserves ذخایر ساحلی
bulk stock ذخایر قوال
financial inventory ذخایر پولی
supply reserves ذخایر امادی
bank reserves ذخایر بانکی
field stockade ذخایر صحرایی
claimant stock ذخایر امانی
unit reserves ذخایر یکانی
financial inventory ذخایر مالی
initial reserves ذخایر اولیه
legal reserves ذخایر قانونی
naval stores ذخایر و اماد دریایی
resources منابع اماد ذخایر
replenished تجدیدو ذخایر و انبارها
replenishing تجدیدو ذخایر و انبارها
replenish تجدیدو ذخایر و انبارها
filler point نقطه تکمیل ذخایر
replenishes تجدیدو ذخایر و انبارها
overcharge اضافی هزینه کردن
overcharged اضافی هزینه کردن
overcharges اضافی هزینه کردن
overcharging اضافی هزینه کردن
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
overcharged قیمت اضافی غلو کردن
overcharge قیمت اضافی غلو کردن
overcharges قیمت اضافی غلو کردن
overcharging قیمت اضافی غلو کردن
bulk stock ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
crop end saw اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
stock ذخیره ذخیره کردن
storage ذخیره کردن ذخیره
stocked ذخیره ذخیره کردن
stockage ذخیره کردن ذخیره
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
CDs DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
exigencies لزوم
exigency لزوم
occasions لزوم
requisteness لزوم
irrevocability لزوم
occasioning لزوم
requisiteness لزوم
need لزوم
occasion لزوم
occasioned لزوم
necessity لزوم
needed لزوم
needfulness لزوم
needing لزوم
on occasion هنگام لزوم
supplying موجودی لزوم
unnecessarily بیش از حد لزوم
inherence لزوم ذاتی
if necessary در صورت لزوم
supply موجودی لزوم
inherence or rency لزوم ذاتی
inhesion لزوم ذاتی
inherency لزوم ذاتی
incumbency وفیفه لزوم
needlessness عدم لزوم
unnecessary بیش از حد لزوم
needs بر حسب لزوم
too بیش از حد لزوم
supplied موجودی لزوم
interior label برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volumes کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
volume کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
storage حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
mass storage وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
supererogatory زائد بیش از حد لزوم
overcompensation جبران بیش از حد لزوم
overdoses داروی بیش از حد لزوم
overdose داروی بیش از حد لزوم
permanent فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
highs تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
highest تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
mailboxes فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mailbox فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
long game بازی با لزوم ضربههای طولانی
overstuff بیش ازحد لزوم انباشتن
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
squelch circuit یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
hypertrophy بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
ceremonialism اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
fatter ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fattest ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fats ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
factionalism اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
fat ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
reads گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softer نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softest نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
referee in case of need داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
tyrannicide اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
to lay up ذخیره کردن
stashing ذخیره کردن
stashes ذخیره کردن
lay in ذخیره کردن
to lay in ذخیره کردن
storage ذخیره کردن
stash ذخیره کردن
reserving ذخیره کردن
condensing ذخیره کردن
saved ذخیره کردن
condense ذخیره کردن
stashed ذخیره کردن
condenses ذخیره کردن
saves ذخیره کردن
stocked ذخیره کردن
lay away <idiom> ذخیره کردن
supplied ذخیره کردن
store ذخیره کردن
reserves ذخیره کردن
supply ذخیره کردن
reservedness ذخیره کردن
stock ذخیره کردن
reserve ذخیره کردن
save ذخیره کردن
supplying ذخیره کردن
storing ذخیره کردن
macbinary سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
stock piling ذخیره کردن در انبار
put-down ذخیره کردن فرونشاندن
hoards احتکار ذخیره کردن
loads ذخیره گذاری کردن
put down ذخیره کردن فرونشاندن
put-downs ذخیره کردن فرونشاندن
hoarded احتکار ذخیره کردن
load ذخیره گذاری کردن
hoard احتکار ذخیره کردن
replenishment پر کردن روغن ذخیره
dynamically حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamic حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
RLL encoding روش سریع وکارای ذخیره داده روی دیسک که تغییرات در اجرای بیتهای داده ذخیره می شوند
fifo روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
deposits ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
reserves ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
deposit ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
lay-bys ذخیره کردن ابراه عریض
lay by ذخیره کردن ابراه عریض
reserving ذخیره کردن اختصاص دادن
lay-by ذخیره کردن ابراه عریض
hoardings ذخیره کردن پول درخانه
hoarding ذخیره کردن پول درخانه
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
constitutionalism اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
downloadable نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
databank 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
registering ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registers ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
fish out تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com