English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
Other Matches
archive فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
writes حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
microprogram وسیله ذخیره سازی برای نگهداری ریز کامپیوتر
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
sampler مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
samplers مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
register ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registers ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
swapped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
circulating چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
for the future <adv.> برای آینده
ex nunc برای آینده
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
VidCap برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
I wonder what lies in store for me in the future. من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
softest نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softer نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
area بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
areas بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
CD DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CDs DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
mass storage سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
writes خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
z buffer محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
deep cycling روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
damp land pit curing نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
bit map ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
upwards compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
topping lift طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
pontage مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
CD جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
cinerarium [گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
CDs جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
graphics تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
storing حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
fishnet نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
head-shrinker کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
bad debts طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
storage دیسک برای ذخیره داده
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
ccd محفظه هایی برای ذخیره داده
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
contingency retention stock اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
reserved for unexpired risks ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
storage بخشی از حافظه برای ذخیره اطلاعات
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
call-up تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-ups تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
register محل ذخیره سازی برای داده کنترل
registering تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
R/W cycle ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
floppy حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
storing واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
integer دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
registering محل ذخیره سازی برای داده کنترل
registers محل ذخیره سازی برای داده کنترل
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
registers تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
integers دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
floppies حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
store واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
storage ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
floppy discs حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
floppy disk حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
floppy disks حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
reads ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
plants ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
contingency support stocks اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
register تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
plant ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
archive ذخیره سازی داده برای مدت طولانی
The squirrels are storing up nuts for the winter. سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
call up تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
densities دیسک مغناطیسی استاندارد برای ذخیره سازی داده
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
scratching فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
names نام شناسایی برای فایل برنامه ذخیره شده
IFF استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
name نام شناسایی برای فایل برنامه ذخیره شده
cassette نوارمخصوص با فرفیت بالا برای ذخیره سازی داده
media هر ماده فیزیکی که برای ذخیره داده به کار می رود
cassettes نوارمخصوص با فرفیت بالا برای ذخیره سازی داده
scratch فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
normal قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
recall بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recalled بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recalls بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
density دیسک مغناطیسی استاندارد برای ذخیره سازی داده
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
scratches فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratched فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
tend نگهداری کردن از
to take keep نگهداری کردن
manage نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
safeguards نگهداری کردن
to maintain a road نگهداری کردن
maintrain نگهداری کردن
tends نگهداری کردن از
tending نگهداری کردن از
tended نگهداری کردن از
maintained نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
support نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
safeguard نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
maintains نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
upkeep نگهداری کردن
keep نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
conserve نگهداری کردن
registers فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
registering فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
post offices محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
post office محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
diskless workstation ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
tiff قالب فایل استاندارد برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی
register فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
media مواد مغناطیسی برای ذخیره سیگنالها مثل دیسک و نوار و.
leading zero رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com