Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
Other Matches
programmable read only memory
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
api
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
excitation
انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
spurious signal
علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
high class communication set
دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
privilege
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
programmable memory
حافظه برنامه پذیر
programmable function key
کلید برنامه پذیر
electronically programmable
برنامه پذیر به صورت الکترونیکی
pla
ارایه منطقی برنامه پذیر
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
communication link
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
fpla
Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
api
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
controlled net
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
educable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable
امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendable
تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible
تفوق پذیر فراز پذیر
source
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
new-
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
swopped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swaps
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
job
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
dynamic data exchange
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
modular
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
adaptable organism
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
communication line
خط مخابراتی
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
signal flag
پرچم مخابراتی
signal services
خدمات مخابراتی
additives
پیوند کد مخابراتی
signal communications
ارتباطات مخابراتی
additive
پیوند کد مخابراتی
communication security
تامین مخابراتی
signal security
تامین مخابراتی
copied
نگهبان مخابراتی
telenet
شبکه مخابراتی
communications link
پیوند مخابراتی
communications processor
پردازنده مخابراتی
communications protocol
پروتکل مخابراتی
communications satellite
ماهوارههای مخابراتی
communications channel
کانال مخابراتی
signal services
قسمتهای مخابراتی
communication deception
فریب مخابراتی
communication network
شبکه مخابراتی
communications system
سیستم مخابراتی
communication satellite
ماهواره مخابراتی
communication cover
پوشش مخابراتی
copying
نگهبان مخابراتی
copy
نگهبان مخابراتی
copies
نگهبان مخابراتی
communication signal
سیگنال مخابراتی
communication link
تسلسل مخابراتی
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
common user net work
شبکه مخابراتی مشترک
selsyn
سیستم سینکرونیزه مخابراتی
communication relay ship
ناو تقویتی مخابراتی
signal
علایم مخابراتی مخابرات
signalled
علایم مخابراتی مخابرات
signaled
علایم مخابراتی مخابرات
communication security
برقراری تامین مخابراتی
phonetic alphabet
کلمات قراردادی مخابراتی
way station
ایستگاه رله مخابراتی
communications software
نرم افزار مخابراتی
communications server
سرویس دهنده مخابراتی
communications control unit
واحد کنترل مخابراتی
standing signal instructions
دستورات ثابت مخابراتی
volume
قدرت دستگاه مخابراتی
volumes
قدرت دستگاه مخابراتی
communication standing instructions
دستورات ثابت مخابراتی
ace high
سیستم مخابراتی قمرمصنوعی
relay
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
approved circuit
مدار تصویب شده مخابراتی
fire direction net
شبکه مخابراتی هدایت اتش
relayed
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
relays
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
courier
ماهواره مخابراتی رله کننده
couriers
ماهواره مخابراتی رله کننده
directed net
شبکه توجیه شده مخابراتی
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
spot net
شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
phase jitter
اعوجاجهای ناخواسته در یک سیگنال مخابراتی
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
lock on
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
simplex circuit
مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
covers
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
coverings
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
tie line
کانال مخابراتی کرایه داده شده
cover
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
copulative
رابط
interfaces
رابط
link
رابط
liaison
رابط
liaisons
رابط
go between
رابط
adapter
رابط
internuncial
رابط
fitting
رابط
interface
رابط
wiring connector
رابط
point of intersection
رابط
connector
رابط
connective
رابط
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
monitors
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
single line
مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
monitor
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
inductor hose
لوله رابط
connections
میلههای رابط
parallel interface
رابط موازی
push rod
میل رابط
high fidelity receiver
گیرنده رابط
high line
پل رابط اصلی
connector plug
دوشاخه رابط
connector switch
کلید رابط
link belt
تسمه رابط
link
شاخه رابط
centronics interface
رابط موازی
liaison officer
افسر رابط
box connector
رابط جعبه
patch cord
سیم رابط
bent adaptor
رابط خمیده
lead in wire
سیم رابط
lamp connector
رابط لامپ
link chain
زنجیر رابط
fuse wire
رابط فیوز
logical connector
رابط منطقی
reducing adaptor
رابط کاهنده
reducer
لوله رابط
push rod
میله رابط
logical connective
رابط منطقی
interface card
کارت رابط
trunk line
رابط ترانک
interneuron
نورون رابط
connecting cable
کابل رابط
connecting rod
میله رابط
connecting tube
لوله رابط
internuncial neuron
نورون رابط
internuncio
رابط پیک
leads
رابط برق
lead
رابط برق
bays
پل رابط در پل شناور
cylinderical fit
رابط استوانهای
enlarging adapter
رابط فزاینده
journal
شفت رابط
feeder canal
نهر رابط
serial interface
رابط سری
journals
شفت رابط
bay
پل رابط در پل شناور
bayed
پل رابط در پل شناور
baying
پل رابط در پل شناور
fuse link
رابط فیوز
ground liaison
رابط زمینی
ediswan connector
رابط ادیسوان
continuity equation
رابط پیوستگی
standard interface
رابط استاندارد
edge connector
رابط لبه
parroted
وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroting
وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrot
وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrots
وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
symbolic form
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
clocking
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
dry cell connector
رابط پیل خشک
cell connector
رابط پیل باتری
expressions
فرمول یا رابط ه ریاضی
liaising
رابط نظامی بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com