Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
inspectorate
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorates
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
Other Matches
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
fancy dog
سگی که بدست سگبازپرورده شده باشد
operation
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
catchall
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
softer
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softest
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
inspectorship
سمت بازرس رسدبانی
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
depositor
صاحب سپرده سپرده گذار
caches
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache memory
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
flavonal dyes
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
help
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
author
بانی
erector
بانی
sponsor
بانی
instaurator
بانی
sponsors
بانی
sponsoring
بانی
pious founder
بانی خیر
sponsor
بانی چیزی ش دن
sponsoring
بانی چیزی ش دن
spark plugs
بانی شدن
octroi
دروازه بانی
benefactors
بانی خیر
benefactor
بانی خیر
spark plug
بانی شدن
tend goal
دروازه بانی
monitoring
دیده بانی
sponsors
بانی چیزی ش دن
keep goal
دروازه بانی
benefactress
بانی خیر
espies
دیده بانی کردن
espy
دیده بانی کردن
garret
برج دیده بانی
monitor
دیده بانی کردن
espying
دیده بانی کردن
espied
دیده بانی کردن
garrets
برج دیده بانی
prefect of police
رئیس شهر بانی
monitors
دیده بانی کردن
monitored
دیده بانی کردن
observational
وابسته به دیده بانی
standup goalie
دروازه بانی ایستاده
unobserved fire
تیر دیده بانی نشده
unobserved fire
طرح تیردیده بانی نشده
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
depositary
سپرده
deposit
: سپرده
guaranteed
سپرده
deposit
سپرده
fiduciary
سپرده
guarantees
سپرده
guarantee
سپرده
deposits
سپرده
deposits
: سپرده
trust fund
سپرده
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
bank deposit
سپرده بانکی
depositery
نگهدارنده سپرده
idle deposit
سپرده بلااستفاده
guarantee fund
سپرده تضمینی
idle deposit
سپرده راکد
deposit account
حساب سپرده
guarantees
وثیقه سپرده
guarantee
وثیقه سپرده
deposit accounts
حساب سپرده
appropriation title
عنوان سپرده
fixed term deposit
سپرده ثابت
foreign deposit
سپرده خارجی
trust fund
سپرده امانی
guaranteed
وثیقه سپرده
trust fund
وجوه سپرده
certificate of deposit
گواهی سپرده
appropriation refund
بازپرداخت سپرده
recognizance
سپرده التزامی
money on deposit
پول سپرده
quasi deposit
شبه سپرده
legal deposit
سپرده قانونی
money on d.
پول سپرده
fiduciary
امانتی سپرده
demand deposit
سپرده دیداری
demand deposit
سپرده جاری
deposit ratio
نسبت سپرده
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
appropriation reimbur sement
تامین سپرده یاوثیقه
banking deposit account
حساب سپرده بانکی
certificate of deposits
گواهی نامه سپرده
depositery
محل نگهداری سپرده
depositary for a fund
سپرده برای یک صندوق
deposit slip
اعلامیه پرداخت سپرده
certificate of deposit
گواهی پول سپرده
open allotment
حساب سپرده باز
appropriation receipt
رسید سپرده قانونی
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
Money entrusted to my care .
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
deposit multiplier
ضریب بهم فزاینده سپرده
loan on deposit
اعطای وام به وثیقه سپرده
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
demand deposit
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
pass book
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
nursling or nurse
کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
scouted
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scouts
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scout
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
escrow
موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
upfront payment
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
at the hand of
بدست
by
بدست
providers
بدست اورنده
hand in hand
دست بدست
obtained
بدست اوردن
manual
وابسته بدست
impetrate
بدست اوردن
attenuation
بدست آوردن
securer
بدست اورنده
pick up
بدست اوردن
provider
بدست اورنده
come by
<idiom>
بدست آوردن
acquire
بدست آوردن
catch
بدست اوردن
soothe
دل بدست اوردن
to go to the wright
بدست استادافتادن
soothes
دل بدست اوردن
procurer
بدست اورنده
acquires
بدست اوردن
soothed
دل بدست اوردن
procurement
بدست اوری
acquirable
بدست اوردنی
acquirer
بدست اورنده
offer
بدست اوردن
offered
بدست اوردن
getting
بدست اوردن
getting
بدست امده
obtainment
بدست اوری
obtain
بدست اوردن
to come to hand
بدست امدن
procure
بدست اوردن
acquiring
بدست اوردن
procured
بدست اوردن
get
بدست امده
get
بدست اوردن
procures
بدست اوردن
gets
بدست امده
gets
بدست اوردن
obtains
بدست اوردن
procuring
بدست اوردن
offers
بدست اوردن
get at able
بدست اوردنی
attainable
بدست اوردنی
gain
بدست آوردن
get table
بدست اوردنی
get round
بدست اوردن
obtainable
بدست اوردنی
gained
بدست آوردن
gains
بدست اوردن
gained
بدست اوردن
come by
بدست اوردن
catcher
بدست اورنده
earn
بدست اوردن
procurable
بدست اوردنی
gain
بدست اوردن
earns
بدست اوردن
earned
بدست اوردن
gains
بدست آوردن
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
finagle
باحیله بدست اوردن
recoup
دوباره بدست اوردن
encyclic
بدست چندنفر رونده
strike a balance
موازنه بدست اوردن
acquirability
امکان بدست اوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com