English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (45 milliseconds)
English Persian
paint رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paints رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
Other Matches
area دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
areas دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
scripts ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
locals MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
scratch file ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
secondary سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
zone ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zones ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
strickle الگو صاف کردن
resemblance [تداعی کردن طرح یا الگو]
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
preventive justice قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
zoomed بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zoom بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms بزرگ کردن یک ناحیه از متن
territorialization محدود کردن بیک ناحیه
zooming بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
schemata الگو
mould الگو
patterns الگو
alignment chart الگو
moulded الگو
nomogram الگو
template الگو
templates الگو
paradigms الگو
schema الگو
molded الگو
textures الگو
paradigm الگو
texture الگو
molds الگو
moulds الگو
pattern الگو
models الگو
modeled الگو
modelled الگو
mold الگو
model الگو
standards الگو
standard الگو
sample الگو ازمون
stenciller الگو ساز
types گونه الگو
typed گونه الگو
type گونه الگو
validation of a model اعتبار یک الگو
stenciler الگو ساز
mask الگو سامان
pattern recognitation تشخیص الگو
pattern recognition الگو شناسی
masks الگو سامان
pattern recognition تشخیص الگو
sampled الگو ازمون
archetypes کهن الگو
archetype کهن الگو
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
palettes جدول رنگ و الگو
pattern recognition الگوشناسی شناسایی الگو
pattern بعنوان الگو بکاربردن
palette جدول رنگ و الگو
patterns الگو صفات فردی
validation of a model تحقق پذیری یک الگو
patterns بعنوان الگو بکاربردن
pattern الگو صفات فردی
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
schematic الگو وار طرح کلی
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
stencils با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencilling با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stenciling با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stenciled با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencil با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencilled با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
recognition فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
per همان طور که در الگو نشان داده شده
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
areas گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
desktop الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
wallpapers تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
wallpaper تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
sector ناحیه
areas ناحیه
district ناحیه
area ناحیه
range ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
sectors ناحیه
zone ناحیه
situs ناحیه
subregion ناحیه
districts ناحیه
zones ناحیه
demesne ناحیه
partitions ناحیه
region ناحیه
output area ناحیه
reach ناحیه
reaching ناحیه
reaches ناحیه
realm ناحیه
realms ناحیه
reached ناحیه
proclimax ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
regional <adj.> ناحیه ای
shires ناحیه
shire ناحیه
partition ناحیه
wards ناحیه
regions ناحیه
sympatric هم ناحیه
ward ناحیه
soft spot ناحیه نشست
scan area ناحیه پیمایش
silva ناحیه جنگلی
common area ناحیه مشترک
indifference zone ناحیه خنثی
input area ناحیه ورودی
terrain زمین ناحیه
critical region ناحیه شاخص
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
heat affected zone ناحیه پیوند
recording eara ناحیه ضبط
two phase region ناحیه دو فازی
climatic region ناحیه اقلیمی
storage area ناحیه انبارش
residential area ناحیه مسکونی
dead space ناحیه کور
touch spot ناحیه بساوشی
erogenous zone ناحیه شهوتزا
erogenous zones ناحیه شهوتزا
gold field ناحیه زرخیز
Equator ناحیه استوایی
skid row ناحیه پست
critical area ناحیه بحرانی
sector commander فرمانده ناحیه
sciatic ناحیه چاربند
goldfield ناحیه زرخیز
critical region ناحیه بحرانی
output area ناحیه خروجی
territorialization ایجاد ناحیه
area search جستجوی ناحیه
arid area ناحیه خشک
telephone area ناحیه اتصال
Sept ناحیه محصو
naval district ناحیه دریایی
forbidden zone ناحیه ممنوع
audio range ناحیه صوتی
motor area ناحیه حرکتی
regionalism ناحیه گرایی
commutation zone ناحیه کموتاسیون
baffle area ناحیه کور
part سهم ناحیه
the abdominal region ناحیه شکم
overflow area ناحیه سرریز
measuring range ناحیه ی سنجش
region ناحیه فضا
region ناحیه نظامی
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
region ناحیه عملیات
regions ناحیه فضا
regions ناحیه نظامی
littoral ناحیه ساحلی
active area ناحیه فعال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com