English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
frontbencher رهبر گروه پارلمانی حزب
frontbenchers رهبر گروه پارلمانی حزب
Other Matches
opposition parliamentary group گروه مخالف در مجلس پارلمانی [سیاست]
concertmeister رهبر نوازندگان ویلن ومعاون رهبر ارکست
concertmaster رهبر نوازندگان ویلن ومعاون رهبر ارکست
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
parliamentary پارلمانی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
select committe کمیسیون پارلمانی
caucuses کمیتههای پارلمانی
whipper نافم پارلمانی
parliamentary مجلسی پارلمانی
caucus کمیتههای پارلمانی
privilege of parliament مصونیت پارلمانی
privilege of paliament مصونیت پارلمانی
parliamentary socialism سوسیالیزم پارلمانی
parliamentary language اصطلاخات پارلمانی
parliamentary government حکومت پارلمانی
bicameralism سیستم دو پارلمانی
parliamentarism حکومت پارلمانی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
debates مذاکرات پارلمانی منازعه
recommitment ارجاع بکمیسیون پارلمانی
debating مذاکرات پارلمانی منازعه
debate مذاکرات پارلمانی منازعه
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
recommittal ارجاع بکمیسیون پارلمانی
debated مذاکرات پارلمانی منازعه
parliamentarians طرفدار حکومت پارلمانی
parliamentarian طرفدار حکومت پارلمانی
stationery office اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
assembly of notables مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
unicameral دارای یک مجلس مقننه سیستم پارلمانی یک مجلسی
pilots رهبر
head up <idiom> رهبر
guide رهبر
leader رهبر
guides رهبر
guided رهبر
piloted رهبر
premiers رهبر
skippered رهبر
skippering رهبر
skippers رهبر
steerer رهبر
skipper رهبر
leaderless بی رهبر
leadden limbs رهبر
premier رهبر
pilot رهبر
fuehrer رهبر
fuhrer رهبر
premiering رهبر
premieres رهبر
premiere رهبر
leaders رهبر
premiered رهبر
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
bellwether رهبر پیشوا
maestro رهبر ارکستر
cheer leader رهبر تماشاگران
precentor رهبر سرایندگان
maestros رهبر ارکستر
headsman پیشوا رهبر
bandmaster رهبر ارکستر
conductors رهبر ارکتسر
choreographer رهبر گروهرقص
conductor رهبر ارکتسر
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
choirmaster رهبر دسته سرایندگان
swami رهبر مذهبی هندی
bigbrother رهبر درکار یا عقیدهای
cheerleaders رهبر هورا کشان
cheerleader رهبر هورا کشان
floor leader رهبر فراکسیونهای مجلس
rectors رئیس دانشگاه رهبر
rector رئیس دانشگاه رهبر
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
downbeat حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
drum majorette زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
moslem league اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
lead aircraft هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
assembly گروه
thronged گروه
parcel گروه
clusters گروه
host گروه
hosted گروه
hosting گروه
hosts گروه
bunching گروه
team گروه
bunched گروه
cluster گروه
bunch گروه
cluster bomb گروه
bunches گروه
cluster bombs گروه
batches گروه
squads گروه
flock گروه
flocked گروه
flocking گروه
flocks گروه
throng گروه
thronging گروه
throngs گروه
frying گروه
fries گروه
squad گروه
g , series گروه ژ
platoon گروه
parcels گروه
swarm گروه
swarms گروه
gang گروه
platoons گروه
congregations گروه
congregation گروه
gangs گروه
swarmed گروه
fry گروه
party گروه
cohort گروه
herds گروه
t group گروه T
ring گروه
herd گروه
herded گروه
herding گروه
setting up گروه
cohorts گروه
multitudes گروه
special interest group گروه
group گروه
multitude گروه
sets گروه
set گروه
schools گروه
school گروه
attack group گروه تک
bevy گروه
lot گروه
corps گروه
crowds گروه
crowd گروه
company گروه
companies گروه
cliques گروه
concourses گروه
masses گروه
concourse گروه
mass گروه
batch گروه
teams گروه
folks گروه
covey گروه
folk گروه
shoals گروه
ensign گروه
shoal گروه
ensigns گروه
clique گروه
trooping گروه
many گروه
massing گروه
troop گروه
trooped گروه
groups گروه
criterion group گروه ملاک
group index شاخص گروه
device cluster گروه دستگاه
billeting party گروه یورتچی
group index اندیس گروه
armor group گروه زرهی
battery of wells گروه چاهها
gas group گروه گاز
group analysis تحلیل گروه
artillery group گروه توپخانه
formal group گروه رسمی
army group گروه ارتش
functional group گروه عاملی
contact party گروه تماس
attack group گروه تک به ساحل
basic unit assembly group گروه ساختمانی
battle group گروه نبرد
captain of the forecastle سر گروه لنگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com