English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
transference neurosis روان رنجوری انتقال
Other Matches
psychoneurosis روان رنجوری
neurosis روان رنجوری
neuroses روان رنجوری
ecclesiogenic neurosis روان رنجوری مذهبی
experimental neurosis روان رنجوری ازمایشی
shell-shock روان رنجوری جنگ
school neurosis روان رنجوری اموزشگاهی
anxiety neurosis روان رنجوری اضطرابی
actual neurosis روان رنجوری واقعی
family neurosis روان رنجوری خانوادگی
shell shock روان رنجوری جنگ
pseudoneurosis روان رنجوری کاذب
vaccum neurosis روان رنجوری پوچی
conversion neurosis روان رنجوری تبدیلی
war neurosis روان رنجوری جنگ
combat neurosis روان رنجوری جنگ
combat fatigue روان رنجوری جنگ
character neurosis روان رنجوری منش
social neurosis روان رنجوری اجتماعی
obsessional neurosis روان رنجوری وسواسی
pathoneurosis روان رنجوری بیماری زاد
narcissistic neurosis روان رنجوری خود شیفتگی
traumatic neurosis روان رنجوری اسیب زاد
obsessive compupsive disorer روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
neurotic anxiety اضطراب روان رنجوری اضطراب نوروتیک
neurotic depression افسردگی روان رنجوری افسردگی نوروتیک
affliction رنجوری
afflictions رنجوری
afflictedness رنجوری
undernutrition رنجوری
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
psychologically از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
handier روان
ghost روان
shifting sand شن روان
handiest روان
gushing روان
flowing روان
handy روان
glibly روان
fluent روان
lotic water اب روان
running water اب روان
ghosts روان
spirit روان
glib روان
spiriting روان
cursive روان
flowingly روان
easiest روان
easy روان
voluble روان
dust bowl شن روان
inviscid روان
profluent روان
fluid روان
facile روان
slurry گل روان
easier روان
fluids روان
liquid روان
liquidly روان
psyche روان
liquids روان
lubricating روان سازنده
psychology روان شناسی
fuse روان شدن
lubricates روان کردن
poured روان ساختن
fused روان شدن
bier تخت روان
biers تخت روان
pour روان ساختن
lubricating روان کردن
versatile روان سلیس
lubricated روان سازنده
lubricated روان کردن
delirium روان اشفتگی
ski lifts تخت روان
liquids روان سلیس
ski lift تخت روان
to let off روان ساختن
liquid روان سلیس
traumatism روان زخم
pours روان ساختن
psychedelic روان گردان
lubricate روان کردن
to run off روان بودن
lubricate روان سازنده
learnt روان کردن
lubricates روان سازنده
ballpoint pens روان نویس ها
ballpoints روان نویس ها
ball pens روان نویس ها
ballpens روان نویس ها
sedans تخت روان
quicksand ریگ روان
psyche روان روح
dune ریگ روان
lubricant روان سازنده
lubricant روان کننده
mobiles روان سیال
sedan تخت روان
psychotherapist روان درمانگر
pouring روان ساختن
lubricants روان کننده
lubricants روان سازنده
stretcher تخت روان
stretchers تخت روان
litter تخت روان
go-cart تخت روان
littered تخت روان
go-carts تخت روان
littering تخت روان
litters تخت روان
mobile روان سیال
smoothest نرم روان
psychoneurotic روان رنجور
psychophysics روان- فیزیک
psychophysiology روان- فیزیولوژی
flux روان ساز
animus نرینه روان
neurotic روان رنجور
psychometry روان سنجی
psychosomatics روان تنایی
psychotherapeutic روان درمانبخش
current جاری و روان
trauma روان زخم
psychometrics روان سنجی
psychologt روان شناسی
psychography روان نگاری
smooths نرم روان
smoothed نرم روان
electrodynamics روان برق
smooth نرم روان
palanquin تخت روان
palankeen تخت روان
easy style انشای روان
gushingly بطور روان
psychics روان شناسی
psychodynamic روان پویشی
psychogenic روان زاد
neuroticism روان رنجورخویی
moving staircase پله روان
quick gravel ریگ روان
smoothe روان بی تکان
escalator پله روان
liquid bitumen قیر روان
traumas روان زخم
psychotherapy روان درمانی
psychotic روان پریش
psychosis روان پریشی
quick sand ماسه روان
strecher تخت روان
sleep walker خوابیده شب روان
moving staircase پله روان
let off روان کردن
liquid fire اتش روان
mind body problem مساله تن و روان
running sand ریگ روان
psychosomatic روان تنی
sedan chaire تخت روان
currents جاری و روان
anima مادینه روان
lash vi روان شدن
moving stairway پله روان
it rained blood روان بود
pibtokto نوعی روان پریشی
flow pressure فشار روان ابی
lookbowels شکم روان یا نرم
fluxing oil روغن روان ساز
functional psychosis روان پریشی کارکردی
seepage pressure فشار روان ابی
outpour بیرون روان شدن
out back مایع روان شده
tears rained down his cheeks اشک بر چهره اش روان شد
kago تخت روان ژاپونی
slobbered اب دهان روان ساختن
korsakoff's psychosis روان پریشی کرساکف
neuropsychiatrist پزشک اعصاب و روان
slobber اب دهان روان ساختن
slobbering اب دهان روان ساختن
slobbers اب دهان روان ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com