Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
junk
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
Other Matches
tear down
پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
perforations
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
wet blankets
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wet blanket
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to frame someone
پاپوش درست کردن برای کسی
to set up somebody
[for something]
پاپوش درست کردن برای کسی
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
jeweller's putty
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
putty powder
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
osteoclasis
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
pullicate
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
cyaniding
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
inweave
باهم بافتن درهم بافتن
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
shed stick
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
pl/m
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
analysed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing
پاره پاره کردن تشریح کردن
pick to pieces
پاره پاره کردن
to part in pieces
پاره پاره کردن
to cut to pieces
پاره پاره کردن
tearoff
پاره پاره کردن
tatter
پاره پاره کردن
analyze
پاره پاره کردن
to pick to piece
پاره پاره کردن
to tear to pieces
پاره پاره کردن
scalpel
پاره پاره کردن
scalpels
پاره پاره کردن
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
inhaul
ریسمان ریسمان بادبان کشی
authentication
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
tresses
بافتن طره کردن
tress
بافتن طره کردن
tatter
لباس پاره پاره ژنده پوش
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
stepper
چیزی که برای پله بکار می رود
crochets
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crochet
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheted
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheting
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
software mointor
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
pulsatilla
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
polyonymy
بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging
بکار بردن چند نام برای یک چیز
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
it is of no use to us
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
white line
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
boast
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
listerine
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
balbriggan
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
muller
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
inoculum
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
aquaplane
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
boasted
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasts
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
excipient
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
gasogene
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
cullet
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
wadding
پوشال
treadles
پوشال
haulm
پوشال
shavings
پوشال
straw
پوشال
halm
پوشال
straws
پوشال
chaff
پوشال
dunnage
پوشال
treadle
پوشال
slat
پاره پاره شدن چادر
slats
پاره پاره شدن چادر
serinette
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
nixie tube
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
bow compass
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
check sum
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
gibberish
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
power house building
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
winching
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slandered
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
caliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
decking
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
gluteus
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
additions
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
z 0
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
slanders
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dipsticks
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
addition
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
calliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
slandering
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
musette
اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
straws
پوشال بسته بندی
straw
پوشال بسته بندی
prunella
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
leno
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
malines
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vegetable oil
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
phraseograph
عبارتی که نشانی برای ان درست شده است
gabion
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
linstock
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
yoke
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
strobe
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
framebuffer
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
head load control
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
algol
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
gpss
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
rip
پاره کردن
cut
پاره کردن
to cut down
پاره کردن
rips
پاره کردن
tear up
پاره کردن
ripped
پاره کردن
lay open
پاره کردن
dilacerate
پاره کردن
lacerates
پاره کردن
lancinate
پاره کردن
lacerate
پاره کردن
divulsion
پاره کردن
lacerating
پاره کردن
cuts
پاره کردن
rend
پاره کردن
tear
پاره کردن
rends
پاره کردن
break
پاره کردن
breaks
پاره کردن
rending
پاره کردن
tears
پاره کردن
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
overwear
پاره ومندرس کردن
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
tear up
<idiom>
(پاره کردن)ریزریزکردن
gastrotomy
پاره کردن شکم
amalgam
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
stair stepping
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgams
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com