| Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| biological half time |
زمان امکان فعالیت عامل میکربی |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| biological half time |
زمان فعالیت یک عامل میکروبی |
| biological agent |
عامل میکربی |
| depressant |
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی |
| activity time |
زمان هر فعالیت |
| early finish |
زودترین زمان ختم یک فعالیت |
| latest finish time |
دیرترین زمان ختم یک فعالیت |
| early start |
زودترین زمان شروع یک فعالیت |
| duration |
براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت |
| resource leveling |
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع |
| half life period |
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد |
| margins |
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد |
| margin |
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد |
| manager |
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد |
| managers |
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد |
| wild card |
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد |
| entry |
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل |
| Windows GDI |
مجموعه توابع استاندارد , که توسط ماکروسافت معرفی شده اند , که به برنامه نویس امکان میدهد که تصاویری در پنجره ها رسم کند تحت سیستم عامل ویندوز |
| Windows API |
مجموعه توابع و دستورات استاندارد که توسط ماکروسافت معرفی شده اند و به برنامه نویس امکان کنترل سیستم عامل ویندوز را از طریق زبان برنامه نویسی میدهد |
| non dedicated server |
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است |
| biological |
میکربی |
| bacterial |
میکربی |
| biologically |
میکربی |
| chemical biological and radiological |
میکربی ورادیولوژیکی |
| biological warfare |
جنگ میکربی |
| biological defense |
پدافند میکربی |
| Windows Explorer |
گونهای از ویندوز که حاوی توابع ابتدایی اشتراک فایل peer-to-Peer است و نیز پست الکترونیکی , فکس و امکان زمان بندی |
| biological weapon |
جنگ افزار میکربی |
| nuclear biological chemical |
شیمیایی میکربی هستهای |
| biological defense |
پدافند بر علیه تک میکربی |
| foulbrood |
بیماری میکربی ومهلک نوزادکرم زنبور عسل |
| cyanogen agent |
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن |
| edlin |
در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند |
| scheduler |
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد. |
| reserved character |
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود |
| actuator |
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل |
scale |
فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.] |
| capital intensive goods |
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است |
| derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
| shell |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
| shelling |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
| shells |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
| line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
| cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
| caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
| cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
| Winsock |
امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد |
| Windows Explorer |
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد |
| blood agent |
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون |
| piggyback |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
| class a agent officer |
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل |
| piggybacks |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
| realtime |
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها |
| circuit |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
| circuits |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
| road time |
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون |
| EXE file |
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست |
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. |
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود. |
| MS DOS |
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود |
| window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
| access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
| IAM |
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد |
| references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
present |
زمان حاضر زمان حال |
| presenting |
زمان حاضر زمان حال |
| presents |
زمان حاضر زمان حال |
| seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
| arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
| presented |
زمان حاضر زمان حال |
| response time |
زمان جواب زمان پاسخگویی |
| arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
| fire capabilities |
چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه |
| read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
| tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
| acting |
فعالیت |
| activity |
فعالیت |
| activities |
فعالیت |
| exercised |
فعالیت |
| actuality |
فعالیت |
| activeness |
فعالیت |
| stirs |
فعالیت |
| stirrings |
فعالیت |
| activation |
فعالیت |
| exercise |
فعالیت |
| exercises |
فعالیت |
| stir |
فعالیت |
| functioned |
فعالیت |
function |
فعالیت |
| stirred |
فعالیت |
| functions |
فعالیت |
| publicity drive |
فعالیت تبلیغاتی |
| inactivity |
عدم فعالیت |
| auxiliary activity |
فعالیت فرعی |
| low activity |
فعالیت پایین |
| business activity |
فعالیت بازرگانی |
| cerebration |
فعالیت مغزی |
| hey day |
روز پر فعالیت |
| critical activity |
فعالیت بحرانی |
| activity coefficient |
ضریب فعالیت |
| somatotonia |
فعالیت گرایی |
| advertising campaign |
فعالیت تبلیغاتی |
| off year |
سال کم فعالیت |
| activity analysis |
تحلیل فعالیت |
| activity quotient |
بهر فعالیت |
| activity of soil |
فعالیت خاک |
| activity light |
چراغ فعالیت |
| activity chart |
نمودار فعالیت |
| activity drive |
سائق فعالیت |
| activity cycle |
چرخه فعالیت |
| random activity |
فعالیت تصادفی |
| activity rate |
نرخ فعالیت |
| activity ratio |
نسبت فعالیت |
| turn over |
عایدی فعالیت |
| on stream |
درحال فعالیت |
| operant |
فعالیت کننده |
| somatotonic |
فعالیت گرا |
| operating level |
سطح فعالیت |
| operational environment |
محیط فعالیت |
| optical activity |
فعالیت نوری |
| activation |
به فعالیت دراوردن |
| activity wheel |
گردونه فعالیت |
| reactivation |
فعالیت مجدد |
| activating |
به فعالیت پرداختن |
| events |
عمل یا فعالیت |
| event |
عمل یا فعالیت |
| inaction |
بدون فعالیت |
| venturing |
فعالیت اقتصادی |
| ventures |
فعالیت اقتصادی |
activate |
به فعالیت پرداختن |
| activated |
به فعالیت پرداختن |
| activates |
به فعالیت پرداختن |
| ventured |
فعالیت اقتصادی |
| venture |
فعالیت اقتصادی |
| politicking |
فعالیت سیاسی |
| business cycle |
دور فعالیت بازرگانی |
| orbited |
دور حدود فعالیت |
| file activity ratio |
نسبت فعالیت پرونده |
| orbits |
دور حدود فعالیت |
| efficiency |
فعالیت مفید بازده |
| activity group therapy |
درمان با فعالیت گروهی |
| activity sampling |
نمونه گیری از فعالیت |
| form |
سابقه فعالیت اسب |
| orbit |
دور حدود فعالیت |
| seismism |
فعالیت لزرشی وارتعاشی |
| self activity |
فعالیت خود بخود |
| slumps |
کاهش فعالیت رکود |
| slumping |
کاهش فعالیت رکود |
| slumped |
کاهش فعالیت رکود |
| slump |
کاهش فعالیت رکود |
| spheres |
مرتبه حدود فعالیت |
| backgrounds |
فعالیت ارتباط دادهای |
| background |
فعالیت ارتباط دادهای |
| deactivating group |
گروه کم کننده فعالیت |
| class ii activity |
فعالیت امادی طبقه 2 |
| forms |
سابقه فعالیت اسب |
| formed |
سابقه فعالیت اسب |
| class i activity |
فعالیت امادی طبقه 1 |
| muzzling |
مانع فعالیت شدن |
| keep the ball rolling <idiom> |
اجازه فعالیت دادن |
| sphere |
مرتبه حدود فعالیت |
| pickup |
تجدید فعالیت چیدن |
| muzzles |
مانع فعالیت شدن |
| byways |
کار یا فعالیت جنبی |
| in the swim <idiom> |
درکاری فعالیت داشتن |
| electioneer |
فعالیت انتخاباتی کردن |
| byway |
کار یا فعالیت جنبی |
| muzzled |
مانع فعالیت شدن |
| muzzle |
مانع فعالیت شدن |
| trade cycle |
دوره فعالیت تجاری |
| gross motor activity |
فعالیت حرکت عمده |
| times |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
| timed |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
| time |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
| dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
abuzz <adj.> |
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان |
| work in |
با فعالیت و کوشش راه بازکردن |
| biogenic |
محصول فعالیت موجودات زنده |
| extra-curricular |
فعالیت جنسی خارج از ازدواج |
| scope for one's energies |
میدان برای ابراز فعالیت |
| hyperthyroid |
ازدیاد فعالیت غذه درقی |
| take the bull by the horns <idiom> |
چند نوع فعالیت داشتن |
| hyperactive |
دارای فعالیت بیش ازاندازه |
| gastrovascular |
دارای فعالیت درمعده ورگها |
| activation |
کنش ور سازی ایجاد فعالیت |
| activating effect of functional group |
گروه زیاد کننده فعالیت |
| precipitancy |
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی |
precipitance |
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی |
| force activity designator |
شماره ترتیب فعالیت یکان |
| activity designator |
شاخص فعالیت یکان یا قسمت |
| to work at a high pressure |
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن |
| imprescriptible |
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده |
| unemployment compensation |
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری |
| equation of time |
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی |
| execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
| home range |
جای محدود برای فعالیت حیوانات |
| hardball |
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت |
| thermodynamics |
مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت |
| pyrochemical |
وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد |
| clip someone's wings <idiom> |
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی |
| pyroclastic |
تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی |