English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
head seek time زمان جستجوی هد
Other Matches
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
after در جستجوی
in search of در جستجوی
binary search جستجوی دوتایی
area search جستجوی ناحیهای
dichotomizing search جستجوی دورستهای
area search جستجوی دامنهای
area search جستجوی ناحیه
chaining search جستجوی زنجیرهای
backward search جستجوی پسرو
dichotomizing search جستجوی دو حالته
global search جستجوی سراسری
fibonacci search جستجوی فیبوناچی
binary search جستجوی دودوئی
dichotomizing search جستجوی دوقسمتی
binary chop جستجوی دودویی
perquisition جستجوی کامل
linear search جستجوی خطی
pervestigation جستجوی کامل
sequential search جستجوی ترتیبی
table look up جستجوی جدول
the search of جستجوی چیزی
herborize جستجوی گیاه کردن
rummage up با جستجوی زیاد در اوردن
rummage out با جستجوی زیاد در اوردن
parallel search storage انباره جستجوی موازی
multifile search جستجوی چند پروندهای
full text searching جستجوی تمام متن
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
to rummage out با جستجوی زیاد پیدا کردن
hits جستجوی موفق در پایگاه داده
hitting جستجوی موفق در پایگاه داده
hit جستجوی موفق در پایگاه داده
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
hunting فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
to seek a position جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
searched جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
search جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searched جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searches جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
retrospective search جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
searchingly جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
binary look up روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
fullest انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
list لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
present زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presented زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
view جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewed جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
false فایلهای ناخواسته بازیاب شده از پایگاه داده از طریق استفاده از کدهای جستجوی غلط
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
job to job transition فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
canvassing جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
wild card character نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
stopping لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stops لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
right of حق جستجوی کشتی بی طرف از طرف دولت متحارب
surf جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
stroked زمان
stroke زمان
cotemporaneous هم زمان
periods زمان
whene'er هر زمان
strokes زمان
timepiece زمان
yet تا ان زمان
stroking زمان
zeitgeist زمان
away از ان زمان
cycle time زمان
tempos زمان
synchronous هم زمان
synchrone هم زمان
term زمان
terming زمان
tempo زمان
simultaneously در یک زمان
time-consuming زمان بر
time consuming زمان بر
thence از ان زمان
contemporaneous هم زمان
thitherto تا ان زمان
clock زمان
period زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
time-piece زمان
termed زمان
clocks زمان ها
date زمان
dates زمان
time of blowing زمان دم
coinstantaneous هم زمان
times زمان
timed زمان
time زمان
down time زمان بیکاری
passtime زمان گذارستون
lapsing گذشت زمان
maintenance period زمان تعمیرات
non productive time زمان مرده
peace time زمان صلح
peace time در زمان صلح
physiological time زمان فیزیولوژیکی
prescriptions مرور زمان
chronoscope زمان نما
chronoscope زمان سنج
dilation of time انبساط زمان
period of concentration زمان تمرکز
prescription مرور زمان
makeup time زمان جبران
miscellaneous time زمان متفرقه
maximum duration زمان حداکثر
mean time زمان متوسط
microcycle واحد زمان
add time زمان افزایش
adaptation time زمان انطباق
distribution time زمان توزیع
adverb of time فرف زمان
multiplication time زمان ضرب
activity time زمان هر فعالیت
regression time زمان برگشت
man and boy از زمان بچگی
dilation of time اتساع زمان
orthogenesis جبر زمان
chronophobia زمان هراسی
lapse گذشت زمان
lapses گذشت زمان
add time زمان جمع
response time زمان پاسخ
reference time زمان مرجع
compilation time زمان کامپایل
clk زمان سنج
return perion زمان برگشت
recurrence interval زمان برگشت
recovery time زمان بهبود
timing زمان گیری
timing زمان بندی
reflex time زمان بازتاب
coking time زمان کک سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com