English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
Other Matches
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
real time زمان حقیقی
carriers پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
relative پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
procurement lead time زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
time of origin زمان ارسال پیام
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
serials ارسال داده یک بیت در هر زمان .
transmission ارسال داده یک بیت در هر زمان
serial ارسال داده یک بیت در هر زمان .
transmissions ارسال داده یک بیت در هر زمان
shipping time مدت زمان ارسال کالا
mode روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
modes روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
just in time روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
idle نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
half ارسال داده در یک جهت در واحد زمان روی کانال یک سویه
worded زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
actual address تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
serial ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
serials ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
contention سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
present زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
times زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
BCC گونهای از برنامههای پست الکترونیکی که یک کاربر یک پیام را به چندین کاربر در یک زمان ارسال میکند
times آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
packet بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
TDR آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
ecom Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
sequential پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
answer/originate دریافت / ارسال
asr ارسال و دریافت اتوماتیک
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
i/o مربوط به ارسال یا دریافت داده
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
answer/originate که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
telecommunications فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
terminals نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
communication فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
terminal نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
transceiver گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
e mail سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
asr وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
tape relay ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
communication وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
email سیستم ارسال پیام و دریافت آن ازسایر کاربران شبکه
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
operated ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operates ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operate ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
interactive ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
parallel مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallelled مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
paralleled مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallelling مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallels مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
frees پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
freeing پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
freed پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
paralleling مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
chatted ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
interface مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
chats ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
chat ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
CBMS استفاده از یک سیستم کامپیوتری برای دریافت و ارسال پیام ها از سایر کاربران
high level قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
forward ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forwarded ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
high-level قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
facsimile روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimiles روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
chatting ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
interfaces مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
time زمان
clock زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
timepiece زمان
time-piece زمان
clocks زمان ها
simultaneously در یک زمان
yet تا ان زمان
whene'er هر زمان
timed زمان
contemporaneous هم زمان
zeitgeist زمان
stroke زمان
stroked زمان
strokes زمان
stroking زمان
dates زمان
date زمان
coinstantaneous هم زمان
cotemporaneous هم زمان
away از ان زمان
thence از ان زمان
terming زمان
termed زمان
term زمان
times زمان
cycle time زمان
tempos زمان
synchronous هم زمان
synchrone هم زمان
thitherto تا ان زمان
period زمان
tempo زمان
time consuming زمان بر
periods زمان
time of blowing زمان دم
time-consuming زمان بر
stop ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
microsoft مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند
stopping ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
input/output ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
time period گذشت زمان
scheduling queue صف زمان بندی
dwell idling time زمان هرزگردی
turnaround time زمان برگشت
ephemeris time زمان تقویمی
wartime زمان جنگ
turnaround time زمان گردش
time of disintegration زمان انفجار
period/stretch/lapse of time گذشت زمان
ephemeris time زمان نجومی
time span فاصله زمان
scheduler زمان بند
running time زمان رانش
equilibrium time زمان تعادل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com