Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
portcall
زمان رسیدن وسایل به بندر
Other Matches
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
to have arrived
[expected moment]
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
height delay
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
radar mile
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
delivery leadtime
زمان تحویل اولین پارتی وسایل
delivery leadtime
زمان تحویل اولین قسمت وسایل
use age
مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
autumn
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
transfers
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transferring
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
cabotage
کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
cabotage
کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
cril
سد بندر
harboring
بندر
harbored
بندر
seaports
بندر
port
بندر
harbors
بندر
harbours
بندر
harbouring
بندر
harbour
بندر
seaport
بندر
harboured
بندر
wayside
بندر
harbourless
بی بندر
Douala
بندر دوالا
ports of call
بندر لنگراندازی
longshoremen
باربرلنگرگاه بندر
port of call
بندر لنگراندازی
jetties
اسکله بندر
Tel Aviv
بندر تلآویو
jetty
اسکله بندر
port of call
بندر توقف
ports of call
بندر توقف
longshoreman
باربرلنگرگاه بندر
Sydney
بندر سیدنی
aport
بسوی بندر
Plymouth
بندر پلیموت
Calcutta
بندر کلکته
aport
روبه بندر
free ports
بندر ازاد
port
بندر ورودی
free port
بندر ازاد
bars
پیش بندر
bar
پیش بندر
terminal port
بندر مقصد
way port
بندر سر راه
port
بندر گاه
wharfmaster
رئیس بندر
Yangon
بندر یانگون
treaty port
بندر پیمانی
Abidjan
بندر ابیجان
Bissau
بندر بیسائو
on berth
در داخل بندر
secondary port
بندر فرعی
destination port
بندر مقصد
outer harbor
پیش بندر
harbor master
رئیس بندر
seaport
دریا بندر
harbor master
راهنمای بندر
harbour dues
حقوق بندر
seaports
بندر دریایی
port watch
نگهبان بندر
harbour master
رئیس بندر
harbour master
متصدی بندر
inner harbor
بندر داخلی
seaports
دریا بندر
naval port
بندر دریایی
minor port
بندر کوچک
seaport
بندر دریایی
main port
بندر اصلی
port of destination
بندر مقصد
registered port
بندر مشخص
malaga
بندر مالاگا
port of entry
بندر مقصد
port of embarkation
بندر عزیمت
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presents
زمان حاضر زمان حال
embargoes
توقیف کشتی در بندر
jetties
موج شکن بندر
destination port
بندر تحویل کالا
jetty
موج شکن بندر
harbourage
پهلو گرفتن در بندر
out port
بندر دور از مقصد
ex quay
تحویل در بندر مقصد
harbor control tower
برج مراقبت بندر
port watch
پست نگهبانی بندر
entry plan
طرح ورود به بندر
named port of destination
بندر مقصد مشخص
put into port
وارد بندر شدن
lay an embargo on
در بندر توقیف کردن
captain of the port
افسر انتظامات بندر
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
Cape Town
بندر کیپ تاون
lay day
روز معطلی در بندر
George Town
بندر جرج تاون
Georgetown
بندر جرج تاون
cril
مانع دهانه بندر
bender gestalt test
ازمون طرحهای بندر
embargo
توقیف کشتی در بندر
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
port of debarkation
بندر مقصد حمل کالا
fast cruise
ازمایش سریع ناو در بندر
afloat support
لجستیکی به طورشناور یا خارج از بندر
out bound
عازم بیرون رفتن از بندر
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
named port of shipment
بندر مشخص برای حمل
roustabout
کارگر اسکله یا بندر گاه
clearance papers
اسناد خروج کشتی از بندر
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
visual bender motor gestalt test
ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
bender visual motor gestalt test
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
yhis port is not yet peopled
این بندر هنوز اباد نشده است
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
prize of war
کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
portmark
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
transient
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com