Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
late time
زمان سکته انفجار
Other Matches
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
time lags
زمان تلف شده سکته زمانی
time lag
زمان تلف شده سکته زمانی
fire time
زمان انفجار
time of disintegration
زمان انفجار
atomic time
زمان انفجار اتمی
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
predictor
دستگاه محاسب زمان انفجار
late time
زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
apoplectic
دچار سکته سکته اور
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
blast line
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train
مدار انفجار مسیر انفجار
chemical horn
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
deranyement
سکته
standstil
سکته
ictus
سکته
caesura
سکته
apoplexy
سکته
stroke
سکته
strokes
سکته
stroking
سکته
stroked
سکته
halting
سکته دار
to fall down in a fit of a
سکته کردن
foud royant a
سکته کامل
serus a
سکته مائی
paralysis
سکته ناقص
limps
سکته داشتن
foud royant a
سکته برقی
haemacardiorrhagia
سکته قلبی
limping
سکته داشتن
limp
سکته داشتن
heart failure
سکته قلبی
pulmonary a
سکته ریوی
sanguine a
سکته خونی
limped
سکته داشتن
halt
سکته ایست کردن
halted
سکته ایست کردن
end stopped
دارای سکته ملیح
irrationable
عبث سکته دار
sthenic apoplexy
سکته دموی یاخونی
halts
سکته ایست کردن
limping verse
شعر سکته دار
aeropause
منطقه سکته جوی
turn over in one's grave
<idiom>
از عصبانیت سکته میکنددق میکند
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time
زمان جستجو زمان طلب
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
blast
انفجار
blasting
انفجار
bursts
انفجار
blastment
انفجار
blow out
انفجار
brisance
انفجار
blow-up
انفجار
blow up
انفجار
plosion
انفجار
blasts
انفجار
explosions
انفجار
burst
انفجار
eruption
انفجار
explosion
انفجار
pop
انفجار
displosion
انفجار
detonation
انفجار
popped
انفجار
pops
انفجار
detonations
انفجار
blow-ups
انفجار
blast
ضربه انفجار
sonic boom
انفجار صوتی
crepitation
انفجار مکرر
bust
انفجار ترکیدگی
blast
صدای انفجار
sonic booms
انفجار صوتی
yield
بازده انفجار
yielded
بازده انفجار
yields
بازده انفجار
outbursts
انفجار غضب
gusts
انفجار فوت
detonations
انفجار ضربهای
detonations
انفجار ناگهانی
busted
انفجار ترکیدگی
busting
انفجار ترکیدگی
big bang
انفجار بزرگ
busts
انفجار ترکیدگی
detonation
انفجار ضربهای
blasts
صدای انفجار
outburst
انفجار غضب
detonation
انفجار ناگهانی
explosion proof
پوشش ضد انفجار
POWs
صدای انفجار
POW
صدای انفجار
gust
انفجار فوت
combustiblity
قابلیت انفجار
explosimeter
انفجار سنج
crackle
صدای انفجار پی در پی
blasting machine
دستگاه انفجار
blast wave
موج انفجار
the force of the explosion
شدت انفجار
implosion
انفجار از داخل
high order detonation
انفجار شدید
blast effect
اثر انفجار
explosiveness
قابلیت انفجار
countermining
انفجار ضد مین
blow out
سوختن انفجار
explosion hazard
خطر انفجار
lead in
مداررابط انفجار
explosion proof
ازمایش- انفجار
explosive energy
قدرت انفجار
explosive force
نیروی انفجار
combustion chamber
اطاق انفجار
bursting set
محل انفجار
burst wave
موج انفجار
population explosion
انفجار جمعیت
explosive force
قدرت انفجار
swooper
انفجار دار
sympathetic detonation
انفجار القایی
crackles
صدای انفجار پی در پی
destruct system
سیستم انفجار
detonable
قابل انفجار
detonatable
قابل انفجار
detonating slab
مسیر انفجار
explosive
قابل انفجار
detonation charge
خرج انفجار
detonation cord
سیم انفجار
blasts
ضربه انفجار
detonative
اماده انفجار
aerial burst
انفجار هوایی
misfires
گیر در انفجار
atom samshing
انفجار اتمی
misfire
گیر در انفجار
crater
قیف انفجار
craters
قیف انفجار
inexplosive
غیرقابل انفجار
misfired
گیر در انفجار
impact action
اثر انفجار
dead center ignition
نقطه انفجار
ignitor
وسیله انفجار
information explosion
انفجار اطلاعات
crackled
صدای انفجار پی در پی
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
flex x
خرج انفجار کتابی
afterwinds
باد بعد از انفجار
low order
انفجار کند یا ناقص
armed ammunition
مهمات اماده انفجار
armed mine
مین اماده انفجار
crepitate
انفجار پی درپی کردن
poised mine
مین اماده انفجار
powder keg
چیز قابل انفجار
bursts
منفجر کردن انفجار
bursts
انفجار منفجر شدن
explosives
مواد قابل انفجار
blast effect
اثر موج انفجار
service mine
مین قابل انفجار
impacts
اثر ترکش انفجار
impact
اثر ترکش انفجار
subsidiaries
عمق دهنده به انفجار
subsidiary
عمق دهنده به انفجار
high order detonation
انفجار انی وکامل
breech chamber
محفظه خرج انفجار
blastment
تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
contact fire
انفجار در اثر تماس
detonating
ترکاننده وابسته به انفجار
powder kegs
چیز قابل انفجار
explosive range
گستره انفجار پذیری
atom samsher
دستگاه انفجار اتمی
burst
انفجار منفجر شدن
tnt equivalent
معادل با قدرت انفجار تی ان تی
burst
منفجر کردن انفجار
flex x
خرج انفجار ورقهای
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com